فصل پنجم: مبنای تصرفات تکوینی ولیّ
پس از این که وجود انسانی دارای قدرتهای سِعی، گسترده و فوق العاده، در عالم ممکنات اثبات شد، مناسب است به مبانی و علل چنین قدرتها و وسعت آثار آن اشاره شود.
نفس مجرد و قوی، ملازم باتصرف
ابن سینا، امکان تأثیر بر طبیعت را از لوازم نفوس انبیاء میداند؛ به این معنا که نفس انسان، در مرحلهای از کمال، قدرت تصرف در طبیعت را پیدا میکند؛ یعنی نفوس انسانی، در مرحلهای از کمال و تجرد، از محدوده بدن خود فراتر رفته، دراجسام دیگر نیز منشأ اثر واقع میشوند و دارای قدرت تغییر عناصر وایجاد حوادث میگردند. به طور کلی، اراده او در جهان طبیعت نفوذ مییابد.(1)
ابن سینا در کتاب اشارات طی چندین مقدمه، منشأ اثر گذاری نفوس عارفان بر اجسام خارجی را تبیین و این حقیقت عرشی را با بیان فرشی ملموس میکند. این که عارف مدتها غذا نمیخورد، با نیروی محدود، کارهای بیرون از توان آدمی انجام میدهد یا از غیب وآینده خبر میدهد، همه این موارد، تبیینهای طبیعی دارد و مراتب ضعیف آنها را هر انسانی در خود مییابد. نیروهای طبیعی انسان، قابلیت شدت و ضعف یافتن دارد. روح انسانی میتواند در بدن تأثیراتی بگذارد که او را نیرومند کند. روح انسانی به وسیلهارتباط با عالم بالا، میتواند به حقایق غیبی دسترسی پیدا کند.(2)
بهمنیار، شاگرد ابن سینا از ارسطو نقل میکند: دست یافتن به حکمت و شناخت حقیقتهای ماورای طبیعی وقتی ممکن است که انسان به تولد دوباره برسد.(3)
شیخ اشراق، معتقد است هر کس به درجه خاصی از تجرد دست یابد، میتواند جوهر مثالی بیافریند. او این درجه و مقام را در مراتب کمالات انسان، مقام (کُن)مینامد.(4)
از نظر سهروردی، دست یافتن به حکمت، به معنای دانایی برتر در اسرار هستی، پیش از تحصیل ملکه (خلع بدن) غیرممکن است؛ به این معنا که تا انسان نتواند با اراده خود روحش را از تعلق بدن رها سازد، با مسایل حکمت آشنا نخواهد شد.(5)
ملاصدرا، با بیان سینوی وجود تصرفات در مواد عالم را برای امام مستدل و برهانی ساخته است. وی انسان کامل را دارای سه جزء (طبیعت،نفس وعقل) میداند و کمال طبیعت انسان کامل را تصرف در مواد عالم میداند که میتواند مواد عالم را دگرگون یا متحرک سازد. وی انسان کامل را دارای یک ویژگی نفسانی میداند که به واسطه قوه عملیه نفسانیه، در هیولای عالم، در هوا، در باران، در توفان و… تصرف میکند. وی مبدأ تصرفات ولی ّدرعالم ماده را با مبانی الهی و تجربی مستدل میکند.(6)
روایات نیز بر این نکته تأکید می کنند که عبادات خالصانه، بنده را از قید ماده و طبیعت رها میسازد و به او وسعت و قدرت فوق العاده میدهد که نتیجه اش دریافت مقامات ولایت است: (العبودیه جوهره کنهها الربوبیه).(7)
معلوم است عبادت هیچ کس به عبادت نبی اکرم- صلی الله علیه و آله- وامامان- علیهم السلام- نمیرسد؛ پس مقام ولایت و تصرف آنان نیز عالی است. البته باید توجه داشت انبیا و اولیا و امامان- علیهم السلام- به دلیل تفضل و موهبت الهی، همواره از نعمت ولایت، برخوردارند و گفته می شود، انجام عبادت، در صعود به کمالات بالا مؤثر است.
مرتبه بالای وجودی ملازم با تصرف درمراتب پائین
حکمت متعالیه و عرفان با مبانی خاصی که دارند، سرّ تصرفات ولی الله را بسیار عمیق وگسترده بیان کردهاند که به صورت فشرده بیان میشود:
از نظر مشهور فلاسفه و مکاتب، هیچ پدیده مادی از جهان فیزیک به بیرون راه ندارد. عمرکوتاه شبنم تا عمر چندین میلیارد ساله فلان ستاره، وفات را خواهند داشت. اگر روح انسان جاوید و نامیرا است، ربطی به عالم ماده ندارد؛ چون روح انسان، در اصل یک پدیده مجرد وغیر مادی است؛اما از نظر عرفان اسلامی و حکمت متعالیه، ماده و روح از یک جنس و هر دو جلوه یک حقیقت و مظهر یک لطیفهاند. آنان، دو جهان بیارتباط نیستند، بلکه حاصل ومحصولند و رابطه ظاهر و باطن و رویه و تویه دارند. ماده، جلوه رقیق و نمودی از روح است. جهان، مجموعهای پراکنده و بیارتباط نیست.(8) بنا بر سه اصل اساسی فلسفه صدرالمتألهین که با براهین متعدد اثبات شده و با کشف و شهود، تأیید شده اند؛ یعنی اصالت وجود،(9)وحدت وجود،(10) تشکیک دروجود.(11)
سراسر جهان هستی (از مبدأ جهان، یعنی از فعلیت نامتناهی تا ماده المواد عالم اجسام که قوه نامتناهی است) به صورت رشته واحد و متصلی است که هیچ مرتبه از مرتبه دیگر جدا نیست.
بنا بر اصالت وجود، منشأ همه آثار و خواص و لوازم موجودات، همان وجود است(12). چون وجود، دارای مراتب و درجات متفاوت است، این آثار و خواص و لوازم نیز مختلف و متفاوتند؛ پس اوصاف و لوازم گوناگون از قبیل حیات، علم، ادراک، اراده، قدرت، فاعلیت و تأثیر، اول ناشی از ذات وجود بوده و از آن غیرقابل انفکاک هستند؛ زیرا بنابر اصالت وجود، جز وجود، واقعیت جداگانه دیگری، قابل تصور نیست. دوم بر اساس تفاوت درجات وجود، این آثار نیز از لحاظ شدت و ضعف و نقص و کمال متفاوتند.
انسان، از دیدگاه عرفان و حکمت متعالیه (کون جامع) است و همه مراتب هستی بالقوه در او تحقق دارد. کمالات وجودی انسان، مانند علم، اراده، خلاقیت؛ ابداع و… محصول درجات وجودی او است.این که انبیاء وحی را از باطن خود میگیرند، یعنی به سبب جنبه کمالات ولایت و قرب آنان به خدا است. نه تنها وحی بلکه همه هنرها و خلاقیتها و…از باطن میجوشد.
بنابر این، انسان درعین این که یک موجود مادی است، امکان عبور از مرز ماده را دارد؛ چون در وجود او در پی کسب یا اعطای کمالات، تولد دوباره انجام میگیرد؛ یعنی از بطن ماده، یک موجود مجرد زاییده میشود.(13)
تن چو مادر، طفل جان را حامله مرگ، درد زادن است و زلزله(14)
انسان، در سیر تکاملی خود، به مرتبه برتری از وجود دست مییابد و چون به مرتبه جدید و کامل تری از وجود دست یافت، پس به خاصیت و آثار جدید متناسب با این مرتبه نیز نایل میشود. هرگاه مرتبه وجود، یک مرتبه و درجه غیرعادی باشد، خاصیت وآثار آن نیز خارق العاده و معجزه خواهد بود. این جا است که معرفت در حد اعجاز (وحی والهام) و تأثیر در حد اعجاز (معجزه و کرامت و اراده) و رفتار در حد اعجاز (خُلق عظیم وعصمت) به هم میپیوندند. این پیوند و ارتباط، پیوند کلامی و اعتباری نیست؛ بلکه یک پیوند فلسفی و حقیقی است؛ پیوندی بر اساس هستی و واقعیت و ـ به اصطلاح ـ پیوندی بر اساس (هست ها، نه بایدها). این است مبنای فلسفی ارتباط و پیوند صفات امامان با وجود امام و پیوند صفات آنها با یکدیگر.(15)
جان نباشد جز خبر در آزمون
هرکه را افزون خبر، جانش فزون
جان ما، از جان حیوان بیشتر
از چه زآن روکه فزون دارد خبر
پس فزون ازجان ما،جان ملک
کو منزّه شد ز حسّ مشترک
از ملک جان خداوندان دل
با شد افزون، تو تحیر را بهل
زآن سبب آدم بود مسجودشان
جان اوافزون تراست از بودشان
جان چو افزون شد، گذشت ازانتها
شد مطیعش جان جمله چیزها(16)
این کمال وجودی، منشأ اوصاف وآثار متناسب، میشود.
علم برتر، موجب حاکمیت برجامعه و ملازم تصرف
حکومت بر اجتماع نیز از مظاهر ولایت تکوینی است؛ یعنی رهبری اجتماع و ریاست حکومت سیاسی به معنای واقعی آن، تنها با داشتن دیگر شئونات الهی (امامت)میسور است.در مقام مقایسه، میان دانایی (علم)، توانایی (قدرت) و( فرمانروایی (حکومت درجهان خارجی و عینی، توالی و ترتب هست؛ به این معنا که دانایی بر توانایی و توانایی بر فرمانروایی مقدم است. تقدم دانایی بر توانایی، یک مفهوم ظاهری و عرفی دارد که بر همگان روشن است؛ همان مفهوم که فردوسی میگوید: (توانا بود هر که دانا بود) وهمان مفهوم که میگویند: (دانستن، توانستن است) .بی تردید علم به نوعی سرچشمه قدرت و توانایی است و یک معنا و مفهوم باطنی و حقیقی دارد. در زبان قرآن و احادیث تقدم علم بر قدرت، از لحاظ علیت، قابل تأکید است؛ یعنی قدرت و توانایی معصوم، محصول علم وآگاهی او است.(17)
علیت و منشأ بودن علم، برای قدرت را بر اساس اصول و مبانی حکمت متعالیه، چنین تبیین میکنند: همان طور که در بحث صفات حق تعالی مطرح شده است، علم حق تعالی، علم فعلی است، نه انفعالی و مبدأ و منشأ پیدایش پدیدهها میباشد و به اصطلاح، خداوند (فاعل بالعنایه)است،(18) بنابراین چون امام، از نظر درجه وجودی، نزدیکترین وجود عصر خود به حق تعالی است و در نتیجه، وجود و آثار وجودش، جنبه الهی دارد، علمش نیز همانند علم خدا، علم فعلی است، نه انفعالی؛ لذا عین قدرت و اراده است؛(19)یعنی علم امام نیز بر حوادث جهان تقدم دارد و حوادث پدیدههای جهان، بدان گونه پدید آمده و جریان مییابند که امام، از پیش بر آن آگاه بوده است. صدرالمتألهین، در این باره میگوید:
بدان که علم و قدرت و نفس، جدا از یکدیگرند؛ ولی در عالم الهی و قلمرو عقل، علم، عین قدرت و قدرت عین علم است؛ یعنی علم آنان، عین ایجاد پدیدهها است. چون انسان، کامل شود و از جهان ماده رها شود، علم و قدرت او هم، عین یکدیگر شده، فرمانش در ملک و ملکوت،جریان یافته و همه مراتب بهشت و ملکوت آسمانها را در بر میگیرد.این سلطه و حاکمیت گسترده، در عینیت واصالت، به انسان کامل تعلق دارد و حاکمیتهای دیگر، سایه و مثالی از آن حکومت تکوینیاند.(20)
مقام انسان کامل وخلیفه الله ملازم ولایت و تصرف
قیصری، شارح زبردست تعالیم ابن عربی، درباره حاکمیت تکوینی خلیفه الله میگوید:
خلیفه باید جز صفت وجوب ذاتی، به تمام صفات حضرت حق، موصوف باشد و استثنای وجوب ذاتی، بدان سبب است که فرقی میان خلیفه و ذات واجب باشد که ذات واجب، دارای صفت وجوب، و ذات خلیفه دارای صفت امکان است.(21)
صدرالمتألهین، با ترسیم دو جنبه بشری و الهی رسول اکرم- صلی الله علیه و آله- در جایگاه ولی خدا، تصرفات او را این گونه مستند میسازد:
«وهذه الربوبیه من جهه حقیقته لا من جهه بشریته…ولما کانت هذه الحقیقه مشتمله علی جهتین الالهیه والعبودیه لا یصح لها ذلک بالاصاله بل بالتبعیه وهی الخلافه، فلها الاحیاء والاماته واللطف والقهر و جمیع الصفات لیتصرف فی العالم…والحاصل أنّ ربوبیته وتصرفه فی العالم بالصفات الالهیه التی له من حیث مرتبته و قربه… .» (22)
از نظر امام خمینی- قدس سره- امامان – علیهم السلام- پردههای ظلمت و نور را دریده و به معدن عظمت الهی رسیده و دارای خلافت کلی الهیاند که خلافتی است تکوینی و به سبب آن،جمیع ذرات، برابر(ولی امر) خاضعند.(23)
تذکر: تا این جا مبانی و علل تصرفات ولیّ بیان شد، اما این که گستره و دایره تصرفات تا کجا است، پرسشی است که پاسخ آن مشکل است. شهید مطهری در این باره میگوید: مجموع قراین قرآنی و علمی که نزد ما است، به طور اجمالی وصول انسان را به مرتبهای که اراده اش بر جهان حاکم باشد، ثابت میکند؛ اما در چه حدودی، مطلبی است که از عهده ما خارج است.(24)
فصل ششم: تطبیق ولایت بر امام مهدی- عجل الله تعالی فرجه الشریف-
اصل لزوم واستمرار ولایت از عقل و نقل اثبات شد. اما این که ولی الله چه کسانی بوده اند و در حال حاضر چه کسی است؟ یک بحث نقلی و درون دینی است. توضیح این که:اثبات مقام ولایت سایر انبیاء- علیهم السلام – و رسول مکرم اسلام- صلی الله علیه و آله-قابل تردید واختلاف نیست. آنچه نیازمند بحث است، اثبات مقام ولایت برای حضرت علی- علیه السلام- و یازده فرزند او است. جایگاه این بحث، در علم کلام و بخش امامت خاصه است که از رسالت این مقاله خارج است؛ ولی این جا مطلب فشرده بیان شده و مشروح آن به منابع مربوط واگذار میشود.شایان ذکر است، برای اثبات ولایت حضرت مهدی- عجل الله تعالی فرجه الشریف- اثبات دو امر، بسیار مهم است: یکی استمرار ولایت رسول اکرم- صلی الله علیه و آله- پس از او و دیگری اثبات این مقام برای حضرت علی- علیه السلام- چون استمرار واثبات ولایت برای دیگر امامان، از سخنان خود مولا حضرت علی به دست میآید. اثبات این امر، با برهان و عقل امکان ندارد، چون بر امور جزئی برهان اقامه نمیشود، بلکه از دو راه میسور است؛ یکی برهان مرکب عقلی و نقلی و دیگری از راه نقل:
راه اول: برهان مرکب از عقل و نقل
این راه باعنوان برهان سبر و تقسیم، قابل پی گیری است.(25) بیان شد که اثبات اصل ولایت، لزوم و استمرار آن با شیوه عقلی و نقلی قابل اثبات است؛ همان گونه که اثبات اصل، لزوم و استمرار نبوت و امامت با شیوه عقلی و نقلی ممکن است، اما تعیین مصداق ولیّ یا نبی یا امام، کار عقل صرف نیست، چون بر امور جزئی برهان عقلی صرف اقامه نمیشود.
پس از اثبات لزوم و استمرار ولایت، برای یافتن مصداق آن در افراد امت اسلامی، جست و جو میشود و با بهره گیری از برهان سبر و تقسیم، شخص ولیّ معین میشود.توضیح این که میان مدعیان مقام خلافت رسول خدا- صلی الله علیه و آله- اوصاف و مراتب علمی و عملی هر یک بررسی میشود. پس از آن معلوم میشود میان آنان تنها امامان اهل بیت- علیهم السلام- هستند که از علم عالی و مقام عصمت برخوردارند و اجماع امت نیز همین است که در حق غیر آنان کسی ادعای عصمت نکرده است.(26)
بروز کرامات و کارهای خارق العاده از ناحیه امامان اهل بیت- علیهم السلام- بهترین گواه مطلب مذکور است.(27)
راه دوم: دلیل نقلی که همراه قرآن و روایات قابل پیگیری است.
قرآن
ولایت، به حقیقت، به اصالت و بالذات از آن خداوند است : (الله ولی الذین آمنوا)(28)(فالله هو الولی)(29) (مالکم من دون الله من ولی و لا نصیر)(30)(والله ولی المؤمنین)(31)
ولیّ به صورت مطلق و بدون قید و شرط، از صفات خداوند است؛ اما خداوند، گاهی برخی اوصاف یا شئون خود را در مراتب ضعیف و مناسب حال ممکنات به برخی انسانهای برگزیده میدهد؛ مانند مقام و شأن شفاعت(32) و علم غیب.(33)
مقام ولایت نیز به اذن خداوند، به انبیاء و اولیا داده شده است و ولایت غیرخداوند، مقید، محدود، مأذون و در طول ولایت خداوند است .
انسان در مقام نبی، ولی و امام، شایستگی دریافت مقام ولایت را مییابد. از آنجا که تفاضل میان انبیاء،رسولان و اولیا مسلم است، مراتب ولایت آنان نیز متفاوت است. برترین مراتب ولایت امکانی، از آنِ برترین انبیا (خاتم آنان) میباشد؛ چون مقام خاتمیت، یک جایگاه واقعی و برتر است.
براساس آیه صریح قرآن، خداوند، مرتبهای از ولایت خویش را به پیامبر داده است: (اَلنَّبیُ أَولَی بِالمُؤمِنینَ مِن أَنفُسِهِم)(34). علامه طباطبایی، با استدلالی زیبا اثبات میکند ولایت نبی- صلی الله علیه و آله- بر مردم، از نوع ولایت تصرف و دوستی است، نه به معنای یاوری و یاری رسانی.(35)
ازآن جا که مودت و محبت، سبب قرابت و نزدیکی میان ولی و مولی علیه (آن کس که بر او ولایت دارند) میشود، قرآن مجید، به صراحت از انسانها، مودّت آل محمد- صلی الله علیه و آله را خواسته است، تا به این ترتیب، پایههای ولایت تحکیم یابد:(قُل لا أسئَلُکُم عَلیهِ أجرَاً اِلّا المَوَدَّهَ فِی القُربَی)(36) درآیه دیگر قرآن مجید، از ملازمه محبت و پیروی که مهمترین اثر ولایت است، پرده برمی دارد: (إن کُنتُم تُحبِّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحبِبکُمُ اللهُ)(37)
در غدیر نیز پیامبر- صلی الله علیه و آله- بر اثبات ولایت خود از مردم اعتراف گرفت:(ألست أولی بکم من أنفسکم؟ قالوا: بلی).(38)
قرآن مجید، از استمرار و واگذاری این مقام ولایت پس از رسول اکرم- صلی الله علیه و آله- خبر میدهد:
( انّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه ویؤتون الزکاه و هم راکعون)(39)
در این آیه، ولایت پیامبر و ولایت برخی مؤمنان، بر ولایت خدا عطف شده است که نشان میدهد این ولایت، یک شأن و مقام الهی و مهم است. و از آنجا که خداوند،این ولایت را به نبی اکرم صلی الله علیه و آله- و مؤمنان خاص و معلوم با صفات مذکور، داده است، معلوم میشود این ولایت، غیر از ولایت عمومی مؤمنان است لفظ (انّما) که برای قصر و حصراست بهترین گواه است.
قراین و شواهد مسلم و قطعی میگوید: در این آیه، مراد از مؤمنان که در طول ولایت نبوی و الهی دریافت کرده است حضرت علی- علیه السلام- است.(40)
بنا به روایات متواتر درباره غدیر، نبی اکرم- صلی الله علیه و آله- نخست به ولایت اشاره میکند: (ألست أولی بکم؟) و پس از اعتراف مردم، میفرماید: (من کنت مولاه فعلی مولاه). بر اساس احادیث متواتر میان فریقین، ولایت الهی، در اهل بیت و امامان معصوم – علیهم السلام- استمرار دارد. خداوند، تمام زحمتهای دوران رسالت پیامبراکرم- صلی الله علیه و آله- را منوط بر ابلاغ ولایت میکند: (یا ایها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربک وإن لم تفعل فمابلّغت رسالته والله یعصمک من الناس) (41)، پس ازانجام این فرمان الهی، دین اسلام که زبده همه شرایع پیشین است، کامل میشود: (الیوم أکملت لکم دینکم).(42)
اطاعت، تبعیت و پیروی، مهمترین شاخصه ولایت است. خداوند که ولی مطلق است، مؤمنان را به اطاعت مطلق از رسول خود و از اولی الامر فرا میخواند. به این ترتیب، شاخصه ولایت برای پیامبران و اولی الامر ثابت میشود: (یا ایها الذین آمنوا أطیعوا الله وأطیعوا الرسول واولی الامر منکم)(43)
از آن جا که دستور پیروی از اولی الامر در ردیف دستور پیروی از خدا و رسول او قرار گرفته و این دستور مطلق، شامل تمام امور دنیایی و آخرتی است، به خوبی عصمت و الهی بودن اولی الامر را ثابت میکند،(44) وگرنه خداوند بندگان را به سوی خطا و جهالت سوق داده است.
بر اساس روایات متواتر در منابع شیعه و روایاتی در برخی منابع اهل سنت، مصداق اولی الامر، امامان، اهل بیت معرفی شدهاند.(45)
روایات
روایات، در حقیقت تفسیر کننده مواضع قرآن است که هم نوا با قرآن، ولایت حضرت علی- علیه السلام- و فرزندان معصوم او را ثابت میکند.
ابوهریره از پیامبر- صلی الله علیه و آله- روایت میکند که فرمود: روز حساب، روزی است که همه از همدیگر فرار میکنند، جز کسانی که بر محور ولایت علی بن ابی طالب حرکت کردهاند.(46)
شیعه و سنی از پیامبر- صلی الله علیه و آله- نقل کرده اند:
هر کس بر دوستی ولایت( آل محمد- صلی الله علیه و آله- بمیرد، شهید مرده است.(47)
در روایات، ولایت به ویژه ولایت امام علی- علیه السلام ـ یکی از فرایض مهم الهی دانسته شده است که خداوند، اصل این فرض را در آیه ولایت بیان فرموده و تفصیل آن را بر عهده رسول اکرم- صلی الله علیه و آله- گذاشته است؛ مانند دیگر واجبات و فرایض. و رسول اکرم نیز این فریضه مهم را در حجه الوداع توضیح داد که درپی آن، دین اسلام به کمال واتمام رسید.(48)
در روایات، سخن از عرضه ولایت پیامبر و علی- علیهما السلام- بر تمام موجودات( انبیاء، فرشتگان، انسانها، حیوانات وجمادات) است و این که خداوند (در عالم ذر) از همه انسانها از جمله انبیاء ، پیمان گرفت تا ولایت حضرت علی- علیه السلام- و اولاد او- علیهم السلام- را بپذیرند. ولایت حضرت علی- علیه السلام- در همه صحف انبیاء، درج شده است.(49)
در روایات، پذیرش ولایت حضرت علی- علیه السلام- بر اهل زمین وآسمان واجب شده است.(50)
این جا به همین مقدار از دلایل قرآنی و روایی درباره اثبات مقام ولایت برای امامان- علیهما السلام- بسنده میکنیم. مشروح این بحث را به منابع مربوط، ارجاع میدهیم.
فصل هفتم: ویژگیهای ولایت
رسالت و نبوت، ختم و قطع میشود، اما ولایت، استمرار دارد.(51) (ولی) از اسماء الله است: (و هو الولی الحمید)(52) و اسماءالله همچون ذات خدا پاینده و باقی هستند؛ پس مقام ولایت نیز باقی و دائم است:(فاطر السماوات والأرض أنت ولیّی فی الدنیا والآخره).(53)
اما رسالت و نبوت، از صفات مکانی و زمانی است که با انقطاع زمان و مکان، قطع میشود؛ پس ولایت، همواره هست و چون شامل رسالت و نبوت تشریعی و نبوت عامه غیر تشریعی میباشد، از آن، به فلک محیط عام تعبیر شده است.در فص عزیزی فصوص الحکم آمده است:
«واعلم الولایه هی الفلک المحیط للعالم ولهذا لم ینقطع ولها الإنباء العالم وأما النبوه تشریع الرساله منقطعه و فی محمد صلی الله علیه و آله قدانقطعت فلا نبی بعده مشرعا«ً.
ولایت از نبوت و رسالت برتر است. در انبیاء، جنبه ولایتی از جنبه نبوتی آنان برتر است.(54) این برتری، از دو جنبه قابل تحریراست:
الف. جهت ظاهری؛ لازمه ولایت، ریاست و سرپرستی جامعه و هدایت مستعدان است؛ اما لازمه نبوت، تنها ابلاغ وحی و معارف غیبی است که در بسیاری موارد، نبی ولی و امام هم هست.(55)
ب. جهت باطنی: ولایت، باطن نبوت است و هر پیامبری با جنبه ولایتی، حقایق و معانی را از حضرت حق میگیرد و با جنبه نبوتی،آن را به مردم ابلاغ میکند؛ پس ولایت، روی ارتباط با خالق و نبوت روی ارتباط با مخلوق است.ولایت، باطن نبوت و رسالت است.(56)
نتیجه
محدود کردن شأن و وظیفه خلیفه پیامبر، در رهبریت سیاسی و حکومتی، تلاشی است که در صدر اسلام به وسیله برخی انجام شد و بیشتر متکلمان اشعری و معتزلی به مبناسازی آن پرداختند. امامت در این قالب تنگ، یک مقام دنیایی، اعتباری و از فروع دین محسوب میشود که هر انسانی میتواند کاندیدای آن شود.
از نظر برخی یاران پیامبر در صدر اسلام و نیز متکلمان امامیه که مستند به قرآن و روایات است، امام افزون بر رهبری سیاسی دارای این نوشتار با توجه به حکمت ابتلاء الهی و اشتراک انسانها در عوامل هدایت و ضلالت به لزوم وجود امامی که دارای اوضاف پیامبر ـ جز دریافت وحی ـ باشد، رسیده است.
ولایت، برترین شاخصه است که دیگر شئونات را در بردارد و ما در این نوشتار طی هفت فصل به اثبات و تحلیل این شاخصه پرداختیم و ثابت کردیم که مستندات مهم این نوشتار بر اثبات مقام ولایت برای ائمه- علیهم السلام- در گام نخست قرآن و روایات و در گام بعدی فلسفه و کلام و عرفان است
منبع: انتظار موعود
1. ابن سینا، شفاء، طبیعیات، فن ۶، مقاله ۴، فصل ۴٫
2. برای مشاهده مشروح مطالب، ر. ک: ابن سینا، الاشارات والتنبیهات، ج۳، ص۳۹۵-۴۰۰٫
3. بهمنیار، التحصیل، ص ۵۸۱٫
4. سهروردی، حکمه الاشراق، (مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۲، ص۲۴۲).
5. همو، تلویحات (مجموعه مصنفات، ج ۱، ص۱۱۳ وج۲، ص۶۳).
6. ر.ک: صدرالدین شیرازی، شرح اصول کافی، کتاب الحجه، باب الفرق بین الرسول والنبی، ج ۲، ص۴۴۰-۴۴۲٫
7. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۵۵۶؛ فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۴، ص ۳۶۵٫ همچنین یک حدیث قدسی نیز به این بیان نقل شده است:«ماتقرب الیّ عبد بشئ أحبّ إلی مما افترضت علیه وإنه لیتقّرب إلی بالنافله حتی أحبّه فاذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به وبصره الذی یبصر به…». (کلینی، اصول کافی ج۲، ص۳۵۲ ؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۲؛ بخاری، صحیح بخاری، ج۷، ص۱۹۰).علامه طباطبایی ذیل این حدیث میفرماید: «هومن الاحادیث الدائره بین الفریقین» به عنوان نمونه، صحیح بخاری، ج۸، ص۱۳۱ باب ماجاء فی الزکات. ر.ک: منذرابوالحسنی، شیخ ابراهیم زنجانی، ۴۶۳ .
8. یحیی یثربی، فلسفه امامت، ۱۹۳٫
9. صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه، ج۱، ص۳۸-۶۷؛ ملاهادی سبزواری،شرح منظومه حکمت، ۱۰-۱۵؛ علامه طباطبایی، نهایه الحکمه، مرحله اول، فصل دوم.
10. همان، ص۷۱ به بعد ؛ همان، ص۴۳-۴۴؛ همان، فصل سوم. .
11. همان، ص۶۷-۳۸ ؛ همان، ص ۱۰-۱۵؛ همان، فصل چهارم .
12. همان.
13. یحیی یثربی، فلسفه امامت، ۱۹۳-۱۹۶٫
14. مولوی، فیه ما فیه، فصل۵٫
15. یثربی، فلسفه امامت، ۱۹۷٫
16. مولوی، مثنوی معنوی.
17. آیاتِ (کل شیئ احصیناه فی امام مبین) (یس (۳۶):۱۲)؛ (وعلّم آدم الاسماء کلّها) (بقره (۲): ۳۱)؛ (وزاده بسطه فی العلم والجسم) (بقره ( ۲ ):۲۴۷)؛ میرساند که علم، یکی از ابزارهای توانایی و توانمندی خلیفه الله است که خداوند، آن را دراختیار او قرار داده است، تا در راستای ولایت از آن ها بهره گیرد. درآیه۴۰ سوره نمل، کار فوق العاده، وزیر حضرت سلیمان، به بهره مندی او از دانایی علم کتاب مقدس ارتباط یافته است. امام کاظم- علیه السلام- میفرماید: «پیامبراسلام از پیامبران پیشین دانا تر بود.و ما وارثان علومی هستیم که ما را افزون بر کارهای انبیای پیشین، بر کارهای دیگر نیز توانا میسازد، ما وارث قرآنی هستیم که میتوان با آن، کوه ها راحرکت داد و شهرها را درنوردید و مردگان را زنده ساخت» (کلینی، اصول کافی، ج۱ص۲۶۶).
18. ابن سینا، شفا، الهیات، مقاله ۸، فصل۶؛ همو، نجات، الهیات، مقاله ۲، فصل۱۸؛ همو، اشارات و تنبیهات، نمط۷، فصل ۱۳و۱۴و۲۲؛ صدرالدین شیرازی،الحکمهالمتعالیه، ج۹، ص۶ و ص۱۷۶ و ج ۷، ص۵۷٫
19. درباره وحدت علم، و اراده واجب، ر.ک: صدرالدین شیرازی،الحکمهالمتعالیه، ج۶، ص۳۳۱ و یحیی یثربی، فلسفه امامت، ص ۱۰۵٫
20. صدرالدین شیرازی، شرح اصول کافی، کتاب حجت.
21. قیصری، مقدمه شرح فصوص، مقصد۳، فصل۳٫
22. صدرالدین شیرازی، شرح اصول کافی، کتاب حجت، ج۲، ص۴۶۲٫ این پروردگاری )که برای پیامبر به اذن خدا و از طرف خدا داده شده است( ناشی از جهت و سوی حقیقت )نوری( پیامبر است نه از جهت و جنبه بشری او…و از آنجا که جنبه حقیقی ) پیامبر( مشتمل بر دو جنبه ربی و عبدی است این مقام بالاصاله و بالذات برای پیامبر نیست بلکه بالتبع است و آن همان خلافت است پس برای پیامبر قدرت زنده گردانیدن و میراندن و لطف و قهر و همه صفات است تا در عالم تصرف کند…حاصل سخن این که پروردگاری و تصرفات پیامبر در عالم به سبب داشتن صفات الهی است که به دنبال مرتبه و مقام قرب پیامبر به خدااست.
23. منذرابوالحسنی، شیخ ابراهیم زنجانی، ص ۴۵۹ به نقل از حکومت اسلامی، ص ۶۷٫
24. مطهری، ولاءها و ولایت ها (مجموعه آثار، ج ۳، ص۱۸۶).
25. از برهان سبر و تقسیم به «طریقه الدوران و برهان الاستقصاء» نیز تعبیر شده است، ر.ک: مظفر، المنطق، ج۳ ص۲۸۳٫
26. برای ملاحظه مشروح دلیل، ر. ک: ربانی گلپایگانی، مهدویت، ص۷۷٫
27. برای ملاحظه گوشههایی از این کرامات، ر. ک: کلینی، اصول کافی، کتابالحجه، باب ما یفعل به، ح۸٫
28. بقره (۲):۲۵۷ .
29. شوری (۴۲):۹ .
30. بقره (۲):۱۰۷ .
31.آل عمران(3) :68
32. بقره (۲):۲۵۵: (من ذا الذی یشفع عنده إلّا بإذنه).
33. جن (۷۲): ۲۶ و ۲۷: (فلایظهرعلی غیبه أحداً إلا من ارتضی من رسول).
34. احزاب (۳۳):۶٫
35. طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۵ .
36. شوری (۴۲): ۲۳٫
37. آل عمران (۳):۳۱٫
38. شیخ صدوق، الهدایه، تحقیق مؤسسه الامام الهادی، نشر موسسه الامام الهادی، چاپ اول، قم ۱۴۱۸ ق؛ ص۱۴۹؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ص۱۴؛ همو، مسند احمد، ج۱، ص۱۱۹ و ج۴ ص۳۷۳؛ قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۳٫
39. مائده ،(5): ۵۵؛ دانشمندان شیعه اتفاق نظر دارند که این آیه، در شأن حضرت علی- علیه السلام- نازل شده است، همچنین بیشتر بزرگان اهل سنت بر همین نظر هستند مانند: زمخشری، کشاف، ج۱، ص۵؛ فخررازی، تفسیر کبیر، ج۱۲، ص۳۰٫
40. سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص ۲۹۳؛ طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۵٫
41. مائده (۵): ۶۷٫
42. بیان مشروح جریان غدیر، خارج از رسالت این نوشتاراست؛ مطالعه بیشتر، ر.ک: سمرقندی، التفسیر، ج۱، ص۳۳۲؛ علامه امینی، الغدیر ج۱ و ج۲٫
43. نساء ( ۴ ): ۵۹٫
44. فخر رازی، تفسیر کبیر، ج۴، ص ۱۱۳٫
45. حاکم حسکانی از علمای اهل سنت که ذهبی او را تمجید کرده و او را استاد علم حدیث میداند، در تفسیر آیه «اولی الامر» به اسناد خود از مجاهد نقل کرده که این آیه در حق علی، امیر المؤمنین- علیه السلام- نازل شده است، آن جا که پیامبر او را جانشین خود در مدینه گذاشته و به دنبال حدیث منزلت آمده است ( حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص ۱۹۰). حاکم نیشابوری هم حدیثی نقل میکند که پیامبر فرموده است:«اطاعت از علی، اطاعت از من است» (المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۹۵).
46. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۷، ص۱۷۶٫
47. زمخشری، کشاف، ج۴، ص۲۲۱-۲۲۰ و فخررازی، تفسیر کبیر، ج۲۷، ص۱۶۶-۱۶۵٫
48. در کتاب المیزان، ج۶، ص۱۴: روایاتی در این زمینه نقل شده است .
49. منذر ابوالحسنی، شیخ ابراهیم زنجانی، ص۴۶۶، به نقل از: کلینی،اصول کافی، ج۱، ص۴۱۳؛ شیخ مفید، امالی، ص ۱۵۶؛ همو، اختصاص، ص۸۱و۲۳۹ و۳۴۳؛ بحارالانوار ج۲۳، ص۲۷۵ و ج۷۵ ، ص۲۸۰٫
50. منذرابوالحسنی، شیخ ابراهیم زنجانی، ص۴۶۸؛ به نقل از: ابن شاذان،مناقب، ص۵۰؛ شیخ مفید، امالی، ص۷۳٫
51. دماوندی، شرح اسرار (منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران ج۳، ص۸۶۹ تا ۸۷۰ و ۸۱۸).
52. شوری (۴۲): ۲۹٫
53. یوسف (۱۲):۱۰۲ .
54.دماوندی، شرح اسرار (منتخباتی از آثار حکمای ایران) ج۳، ص۸۶۹؛ حسن زاده آملی، یازده رساله، ص۱۷۵ .
55. شیخ طوسی، رسائل عشر، الفرق بین النبی والامام، ص۱۱۲٫
56. مطهری، امامت و رهبری (مجموعه آثار، ج۴، ص۹۱۷).
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی