موضوع: جناب ابوثمامه صائدی از یاران سیدالشهدا علیهالسلام
عمروبنعبداللهبنکعب معروف به اَبوثُمامه صائدی از شهیدان کربلا و از اصحاب امام علی علیهالسلام که در همه جنگهای دوران حکومت آن حضرت شرکت کرد.
او در قیام مسلمبنعقیل فرماندهی قبیلههای تمیم و هَمْدان را بر عهده داشت و پس از شهادت مسلم، در مسیر راه به امام حسین علیهالسلام پیوست.
نسب و نام
بیشتر منابع، نام ابوثمامه را عمرو نقل کردهاند اما برخی منابع نامهای دیگری برای او نوشتهاند و در ذکر برخی دیگر از مشخصات او با هم اختلاف دارند که گویا پارهای از این اختلافها، معلول اشتباه کاتبان است؛ از جمله کنیه او را ابوثمامه و نامش را زیاد و عمر و نسبت او را نیز مختلف آوردهاند، مانند صائدی، انصاری، صیداوی، صاعدی و بنوصائد که از زیرشاخههای قبیله هَمْدان است. برخی منابع نسبشناسی، نام مشخصات کامل ابوثمامه را چنین آوردهاند: «زیادبنعمروبنعریببنحنظلةبن دارم بن عبدالله الصائدی».
دوران امیمؤمنان وامام حسن علیهماالسلام
ابوثمامه از تابعان و مشاهیر شیعه در کوفه بوده است. او از اصحاب امیرمومنان است که در همه جنگهای دوران حکومت آن حضرت حضور داشته است. وی را از اصحاب امامحسن علیهالسلام نیز شمردهاند و بر اساس برخی منابع، او در مبارزات آن حضرت با معاویه شرکت داشت.
واقعه کربلا
پس از مرگ معاویه، ابوثمامه در ماجرای دعوت امام حسین علیهالسلام شرکت داشت و در خانه سلیمانبنصُردخزاعی در کوفه حضور یافت و چون امام حسین علیهالسلام به مکه رفت، نامهای خطاب به آن حضرت به مکه فرستاد.
وی هنگام مأموریت مسلمبنعقیل از سوی امام حسین در کوفه، کمکهای مالی مردم را دریافت میکرد و تهیه اسلحه را بر عهده گرفت. مسلمبنعقیل پس از قیام در کوفه، فرماندهی قبیلههای تمیم و هَمْدان را به او واگذار کرد. پس از شهادت مسلمبنعقیل تحت تعقیب ابن زیاد قرار گرفت و چند روزی در قبیله خود پنهان شد.
سپس با نافعبنهلال، مخفیانه از کوفه بیرون رفت و در راه مکه به کربلا، به امام حسین پیوست و همراه آن حضرت به کربلا رفت.
او در واقعه کربلا از حضور مسلحانه کثیربنعبداللهشعبی، قاصدابنسعد، نزد امامحسین علیهالسلام مانع شد و در روز عاشورا، هنگام ظهر، فرا رسیدن وقت نماز را به امامحسین علیهالسلام اطلاع داد و آرزو کرد که نماز ظهر عاشورا را پیش از شهادت با امام بخواند و امام او را دعا کرد.
شهادت
وی در ظهر روز عاشورا به محضر امام عليه السلام آمد و عرض كرد:” اى اباعبدالله! جانم به فدايت، مىبينم اين گروه به تو نزدیک شدهاند. به خدا سوگند! پيش از تو، من بايد كشته شوم! ولى دوست دارم چون خداوند را ملاقات مىكنم، اين آخرين نماز را كه وقتش رسيده است با تو خوانده باشم.”
امام عليه السلام سر به سوى آسمان برداشت و فرمود:
«ذَكَّرْتَ الصَّلاةَ، جَعَلَكَ اللّهُ مِنَ الْمُصَلِّينَ الذّاكِرينَ! نَعَمْ، هذا أَوَّلُ وَقْتِها؛ نماز را به ياد آوردى، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد! آرى، اكنون اول وقت آن است.
ابوثمامه صائدى آخرين نمازش را پشت سر امام شهيدان بهجا آورد، به آن حضرت عرض كرد: «يا اباعبدالله! من تصميم گرفتهام كه به يارانم ملحق شوم و خوش ندارم كه زنده باشم و شما را تنها و كشته ببينم».
امام اجازه داد و فرمود: «ما نيز به زودى به شما ملحق خواهيم شد».
او پس از اين به ميدان شتافت و سخت به كارزار مشغول شد.
او پس از مالکبندودان رهسپار میدان شد. وی چنین رجز میخواند:
عزاء لآل المصطفی و بناته
علی حبس خیرالناس سبط محمد
عزاء لزهراءالنبی و زوجها
خزانة علم الله من بعد أحمد
عزاء لأهل الشرق و الغرب کلهم
و حزنا علی حبس الحسین المسدد
فمن مبلغٌ عنّی النبیَّ و بنته
بأنّ ابنکم فی مجهد اَیَّ مَجهدٍ
ترجمه: «تعزیت میگویم به آل پیامبر و دخترانش به خاطر گرفتاری سبط پیامبر که بهترین مردم است. تعزیت بر حضرت زهرا و همسرش که خزانه علم الهی بود پس از پیامبر.
تعزیت بر همه مردمان مشرق و مغربزمین و اندوه برای گرفتاری حسین درستکردار کیست رساننده این پیام از من به حضرت نبی و دخترش که فرزندتان در رنج و سختی است و چه رنج و سختی بزرگی؟».
از گفتگوی او با امام حسین علیهالسلام در کربلا که منابع تاریخی نقل کردهاند، برمیآید او آگاهانه و مشتاقانه جنگ در رکاب امام حسین علیهالسلام و شهادت را پذیرفته بود. وی به دست قیسبنعبدالله به شهادت رسید.
سماوی در ابصارالعین ادعا کرده است که قیسبنسعد پسر عمویش بود و با او دشمنی داشت و شهادت او پس از کشته شدن حربنیزید بوده است.
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی