امام واسطه فیض الهی
مقدمه:
امام خلیفه خدا بر روی زمین، حجت او بر بندگان وی و مجرای فیوضات و برکات خداوند تعالی است؛ یعنی آنچه از سوی حق تعالی بر بندگان نازل می شود چه نعمت های مادی و چه معنوی همگی از برکت وجود امام تحقق می یابد. امام قلب عالم امکان، واسطه فیض و مجرای نزول مواهب و عطایای حق تعالی بر همه مخلوقات است. چنانکه حقیقت انسان روح اوست و بقای انسان و اعضا و جوارح او به روح بستگی دارد. بی گمان بقای عالم امکان و ادامه حیات آن و نزول فیوضات معنوی مانند هدایت و جلوگیری ازگمراهی و ضلالت و دفع ورفع شبهات به وجود حجت الهی بستگی دارد. در عصر حاضر امام بر حق و آخرین جانشین پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. ما در این مقاله فقط به تبیین وساطت فیض معنوی آن حضرت خواهیم پرداخت.
تعریف فیض الهی
لغت شناسان، فیض را به معنای فزونی،کثرت و فراوانی به کارمی برند (افاض الماء)، یعنی آب آن قدر زیاد شد که در بیابان جاری گشت فیض در اصطلاح همان فیض هستی است که سراسر جهان را در بر گرفته است. اساساً جهان عین فیض، عین تعلق، عین ارتباط و عین وابستگی است بنابراین می توان گفت: فیض خداوند همه خیرات، برکات و نعمت هایی است که خداوند تعالی اعطاءکرده است. روشن است که فیوضاتی که از نوع مادی نباشند و در عالم فوق ماده قابل تفسیرند فیض معنوی حق تعالی به شمار می روند.
هدایت، فیض بزرگ معنوی
هدایت، اساسی ترین و سرنوشت سازترین حقیقت جهان هستی است. چرا که همه موجودات عالم به ویژه انسان به وسیلة هدایت یافتن به کمال نهایی خویش نایل می شود. پوشیده نیست که در عالم هر موجودی به تناسب جایگاه وجودی و جوانی خویش از هدایت برخوردار است؛ چرا که «جهان ما جهانی هدف دار است؛ یعنی در درون موجودات کششی به سوی هدف کمالی شان موجود است و هدف داری همان هدایت الهی است» بی تردید هدایت از سوی خداوند صورت می گیرد و اوست که همه چیز و همه کس را هدایت می کند. در قرآن کریم آمده است: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی» موسی گفت: پروردگار من کسی است که به هر موجودی حلقت لازمه اش را دارد و سپس هدایتش کرد. و نیز آمده است: «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَی» بر ماست که انسان را هدایت کنیم.
بی گمان هدایت یکی از امور معنوی است که توسط امامان معصوم(ع) به ویژه امام زمان(عج) تحقق می یابد و دارای دو معناست 1. همان نشان دادن راه و ارائه طریق 2. ایصال و رساندن به واقع و حق ارائه طریق از هر کسی می تواند صورت بگیرد. چه امام باشد یا غیر امام، چه خود ذاتا راه یافته باشد یا هدایت به غیر پیدا کرده یا حتی خود هدایت نیافته و گمراه باشد. ولی ایصال به متن واقع و کمال هر موجود تنها اختصاص به هدایت شدگان به سوی حق دارد؛ یعنی امامت قوه ای الهی است که به آن بر نفوس و ملکوت موجودات سیطره و تسلط دارد و با وجود این نیز تمام ارواح و نفوس در حضور ولایت قرار می گیرد. نزد افرادی که به مرحلة امامت نرسیده اند ممکن است بسیاری از اعمال و اقوال در اثر تقوا و عبادت و مخالفت با هوای نفس تا اندازه ای روشن شود، ولی اینها هیچگاه سیطره کلی به تمام ارواح و نفوس ندارند. لذا هدایت آنان هر یک را به نوبه و به قدر ظرفیت به حد کمال خود نخواهد بود. ولی در امام، چشم قلب به اندازه ای قوی و تیزبین شده است که چیزی از ملکوت در هیچ زمان و مکانی از او پوشیده نیست.
از این رو آشکار می شود که «نور وجود و علم و هدایت به وسیلة حضرت مهدی(عج) به خلق می رسد، زیرا به احادیث بسیار ثابت شده است که محمد و آل محمد (علیهم السلام) علل غایی ایجاد خلقتند. بنابراین اگر آنان نبودند، نور وجود و تحقق به دیگران نمی رسید. معارف واقعی و حقایق راستین نیز به برکت آنان و توسل به ایشان به مردم افاضه می شود. همچنین بلاها و گرفتاریها به فیض آنان برطرف می گردد.» اساساً وجود امام در حق بندگان الهی لطف است. زیرا لطف چیزی است؛ که انسان های مکلف با وجود آن به انجام طاعت نزدیک تر و از ارتکاب معصیت دورتر خواهند بود. به این جهت از این طریق فیض بی کران الهی به مردم خواهد رسید؛ یعنی امام زمان(عج) واسطه فیض حق تعالی در رشد و ترقی معنوی انسان ها می باشد.
پاسخ به یک پرسش
«امامیه به غیبت امام اعتقاد دارد و وجه غیبت را این می داند که مکلفان به وظایف خود نسبت به امام که اطاعت و انقیاد از او و نصرت و یاری دادن اوست، عمل نکردند، بلکه درصدد قتل وی بر آمدند. از طرفی لطف بودن امام، مشروط به این است که امام در میان مردم حضور داشته و دسترسی به او امکان پذیر باشد. بنابراین در عصر غیبت لطف بودن امام تحقق نخواهد پذیرفت… بنابراین غیبت امام با لطف بودن امامت سازگاری ندارد؟»
پاسخ: «چنین نیست که وجود امام هر چند غایب، به هیچ وجه در حق مکلفان لطف نباشد، زیرا اعتقاد به این که امام اگر چه غایب است، ولی از گفتار و رفتار مردم آگاه است و اصولاً غیبت او به این صورت نیست که در نقطه ای دور از مردم زندگی کند و از مردم به کلی بی خبر باشد، میتواند نقش مؤثری در گرایش انسان ها به سوی فضیلت و معنویت و دوری از تباهی و معصیت داشته باشد پس وجود او به خودی خود لطف در حق مکلفان است، هرچند تصرف او در امور و رهبری دینی و سیاسی او در فرض حضور لطف دیگری است. محروم شدن از این لطف، ناشی از سوء رفتار مردم است به خداوند متعال یا امام باز نمی گردد. »
چنانکه محقق طوسی گفته است: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا» وجود امام لطف است و تصرف او در امور لطف دیگری است و غیبت و عدم حضور او به خاطر سوء رفتار ما انسان هاست.
امام و رفع شبهات
یکی از بارزترین رسالت های امام(ع) از بین بردن شک و تردیدها و رفع و دفع شبهات شبهه افکنان است چرا که در هر عصری دگر اندیشان عمدا یا سهوا و از روی کج فهمی هم خود دچار گمراهی شده و هم دیگران را به انحراف می کشانند. به این روی امام زمان هر عصری در مقابل آنان ایستاده و به طور مستقیم و غیر مستقیم دین الهی را از اعوجاج و انحراف محافظت می کند؛ «هشام بن حکم متکلم بی نظیر عصر خود در مناظره هایی که با پیشوای معتزله در بصره ـ عمرو بن عبید معتزلی ـ انجام داد، به فایده معنوی وجود امام به گونه ای دلپذیر اشاره نموده است .»
با نقل متن مناظره، نقش معنوی و اساسی امام در رفع شبهات آشکار خواهد شد.
هشام: آیا چشم داری؟ عمرو: بلی. با آن چه می کنی؟ رنگ ها را می بینم. گوش داری؟ آری. با آن چه می کنی؟ با آن صداها را می شنوم. بینی داری؟ آری. با آن چه میکنی؟ با آن بو ها را استشمام می کنم.
وی سپس از وجود حواس دیگر، مانند ذائقه و لامسه… و نقش آنها در وجود انسان پرسید و از عمرو بن عبید پاسخ های صحیح شنید. سپس افزود: قلب (عقل) هم داری؟ وی پاسخ گفت: دارم. هشام گفت: نقش قلب در انسان چیست؟ وی گفت: به وسیلة آن آنچه بر اعضای بدنم می گذرد را تمیز می دهم. هشام افزود: نقش دیگر آن چیست؟ عمرو گفت: هرگاه یکی از حواس در ادراک خود خطا کند و یا تردید نماید، به قلب (عقل) رجوع می کند و تردید او را از بین می برد. در این موقع هشام نتیجه گرفت خداوندی که برای رفع تردید حواس و اعضای من چنین پناهگاهی را آفریده است آیا ممکن است جامعه انسانی را به حال خود واگذارد و امامی برای آنان تعیین نکند که شک و تردید و حیرت و خطای آنها را برطرف نماید.
امام، رهبر جامعه
در زیارت جامعه کبیره امامان معصوم، به عنوان «قادة الامم» یعنی رهبران امت معرفی شده اند. قیادت شامل هرگونه رهبری مادی و معنوی می شود. از آنجا که «امم» نیز عام است و امت های گوناگون را دربر می گیرد؛ از این رو می توان گفت هر امتی در هر زمان و مکانی از فیض مادی و معنوی بهره مند شد از برکت وجودی ائمه اطهار(ع): است. بنابراین مهمترین فیض الهی که نظر اصلی این جمله زیارت به آن است. جزو فیوضات معنوی شمرده می شود، فیض هدایت، پیدا کردن مسیر حرکت الهی است. سهم ائمه اطهار(ع) در هدایت جوامع بشری به صراط مستقیم در مرحله وساطت در نزول وحی، تلاش برای ابلاغ و تبیین متن وحی، پیکار برای اجرای آن و سایر مراحل، برای هیچکس قابل انکار نیست. بی گمان در جای جای این زیارت شریف وساطت ائمه اطهار(ع) و نعمت های معنوی مورد تأکید قرار گرفته است؛ مانند: موضع الرسالة، مختلف الملائکة، مهبط الوحی، خزان العلم، ابواب الایمان، محال معرفة الله، معادن حکمة الله، حفظة سرّالله، حملة کتاب الله، المظهرین لامر الله و نهیه…» جایگاه رسالت، مرکز رفت و آمد فرشتگان، محل نزول و فرود وحی، گنجینه های دانش، دروازه های ایمن، جایگاه های شناخت خدا، معدن های حکمت خدا، حافظان راز خدا، حاملان کتاب خدا، آشکار کنندگان امر و نهی الهی.
چنان که در همین زیارت شریف به اوصافی همچون «بقیة الله و خیرته و حزبه و عیبة علمه و حجته و صراطه و نوره و… الائمة الراشدون» تعبیر شده است.
همچنین در زیارت جامعه کبیره آمده است «و انتم نور الاخیار وهداة الابرارو حجج الجبار بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء أن تقع علی الارض إلا باذنه و بکم ینفس الهم و یکشف الضروعندکم ما نزلت به رسله و هبطت به ملائکته»
علی (علیه السلام) در شأن و منزلت حجت الهی می فرماید:«اللهم بلی لا تخلو الارض من قائم لله بحجة،إما ظاهرا مشهورا و إما خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بیناته…» بار خدایا البته چنین است که زمین از حجت الهی تهی نخواهد ماند، چه آشکار باشد و شناخته وچه «بنا به علت ها و حکمت ها» نگران از ستمگران و پنهان تا حجت های الهی و بینات او از بین نرفته و باطل نشود.
امام صادق (علیه السلام) درباره نقش پیشوای امت و جلوگیری امام از انحراف در دین می فرماید:«إن الارض لا تخلو الا و فیها امام کیما إن زاد المؤمنون شیئا ردهم و إن نقصوا شیا اتمه لهم» زمین از پیشوای معصوم خالی نمی باشد تا اگر مسلمانان یزی در دین افزودند آن را رد کند و اگر کم کردند تکمیل نماید.
امام باقر (علیه السلام) درباره جایگاه و تاثیرنقش امام می فرماید:«لو أن الامام رفع من الارض ساعة لساخت باهلها و ماجت کما یموج البحر باهلها» اگر امام ساعتی «لحظه ای» از زمین برداشته شود اهلش را در خودش فرو می برد آن چنان به شدت متلاطم می شود که دریای طوفانی متلاطم می گردد.»
امام صادق (علیه السلام) نیزمی فرماید:«لو بقیت الارض بغیرامام لساخت» اگرزمین بدون امام باشد فرو می رود و نظمش به هم می خورد.
امام رضا(علیه السلام) می فرماید: «إن الامامة زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عز المومنین، إن الامامة اس الاسلام النامی و فرعه السامی، بالامام تمام الصلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد؛ به راستی امامت زمام دین، و مایه نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مومنین است امامت ریشه با نمو الاسلام و شاخه بلند آن است، کامل شدن نماز و زکات و روزه و حج وجهاد توسط او صورت می گیرد.»
امام فروزان تر از نور خورشید
نه تنها قلب های شیفته مومنان از نورانیت امام روشنی و جلا می گیرند بلکه آن حضرت به بسیاری از شیعیان و ارادتمندان توجه ویژه نموده و گرفتاری های آنان را بر طرف کرده است.
امام صادق(ع) به ابو خالد کابلی فرمود: «لنور الامام فی قلوب المومنین انور من الشمس المضیئة بالنهار و هم و الله ینورون قلوب المومنین و حجب الله نورهم عمن یشاءُ فتظله قلوبهم؛ نور امام در قلب مومنان از نور خورشید روشنی بخش در روز بیشتر است. به خدا سوگند: قلوب مومنان را آنان نورانی می کنند، خداوند به رحمت خود نورشان را از عده ای دریغ می کند پس ظلمت و تاریکی قلب های آنان را فرا می گیرد. بی تردید «اشراقات و افاضات عوالم غیبی اولاً برآینه پاک قلب امام و به وسیله او بر سایر افراد نازل می گردد.»
از مجموعه آثاری که درباره حضرت ولی عصر(عج) نگاشته شده به طور یقین استفاده می شود که امام زمان(عج) به بزرگان، علما و مراجع عظام عنایت فراوان داشته و چه بسا مشکلات علمی آنان را برطرف فرموده است. برای مثال می توان ملاقات مقدس اردبیلی و پرسیدن پرسشهای علمی و دریافت پاسخ از آن حضرت را ذکر کرد.
از نمونه های دیگری که برخی بزرگان معاصر درباره فیوضات معنوی آن حضرت نقل کرده اند چنین است.
«مسلماً، هدایت های عمومی، از آن همه است، اما هدایت های خصوصی، مربوط به انسان های وارسته است که خود را در معرض بهره گیری از فیوض آن حضرت قرار می دهند. این گروه در میان ما هر چند اندک اند، ولی فی نفسه، کم نیستند. چندی قبل، یکی از دوستان مرا دعوت کرد و یک سری مسائل دینی را با من در میان گذاشت. از پرسشهای ایشان، فهمیدم که وی عازم زیارت خانه خداست، لذا تذکراتی در این مورد به او دادم. او فرد قابلی است. پس از حج، به دیدارش رفتم. واقعه ای نقل کرد که ذکرش در اینجا مناسب است. او گفت غروب عرفه که ماشین ها عازم مشعر بودند، ترافیک، مانع از حرکت ماشین ها شده بود. من چاره ندیدم جز این که پیاده شوم و در حال پیاده به مشعر برویم ولی به جای این که همراه ماشین و مردم حرکت کنم، برای پیدا کردن راه خلوت، کمی به سوی چپ منحرف شدم، ناگاه خود را در بیابانی دیدم. نزدیک بود که تاریکی شب، همه جا را بپوشاند. در حیرت فرو رفته بودم. توسل به حضرت جستم. دعا کردم و عرض کردم «خدایا! اگر قرار بود من بمیرم بهتر بود در همان وطن می ماندم و می مردم نه در بیابان تاریک ناپیدا کرانه.» در همین اندیشه بودم که ناگاه، انسانی در چند قدمی خود مشاهده کردم که به سوی من می آید. او پس از سلام، به من گفت:«حاجی! اینجا نشسته ای!». گفتم: «آری؛ راه گم کردم.» گفت: «همراه من بیا تا راه را به تو نشان دهم.» حرکت کردم و چند قدمی با او رفتم. ناگاه خود را در کنار کاروان ها دیدم که به سوی مشعر روانه بودند. دیگر آن شخص را ندیدم. بالاخره معلوم نشد از کجا آمد و به کجا رفت. قطعاً، این یکی از فیوض معنوی بود که به سبب قابل بودن، از ناحیه آن حضرت به وی رسید.
امام زمان(عج) برپا کننده فیض عدالت
بی گمان برکات و فیوضات معنوی بی شمار و فراوان آن حضرت در زمان ظهور و تشکیل حکومت الهی او محقق می شود. پرچم سرافراز اسلام به دست توانا و مبارک آخرین ذخیرة الهی به اهتزاز در می آید. او جهان را پر از عدل و داد کرده، و از شرک، ظلم و تباهی نجات می دهد. آری او تنها منجی عالم بشریت است. به راستی جهان تشنه و منتظر عدل است و عدالت منتظر مهدی(عج) است.
از این رو به دست توانا و الهی او در پهنة گیتی حکومت عدل الهی تشکیل می شود. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «اذا قام القائم لایبقی ارض إلّا نودی فیها شهادة أن لا إله إلّا الله و أنّ محمداً رسول الله؛ زمانی که حضرت قائم قیام کند، هیچ سرزمینی باقی نمی ماند، مگر این که فدای شهادتین «لاإله إلّا الله و محّمد رسول الله» در آن طنین انداز می شود.»
علی(علیه السلام) می فرماید:حضرت مهدی(عج) هوای نفس را به هدایت و رستگاری برمی گرداند، زمانی که مردم هدایت را به هوای نفس تبدیل کرده باشند، و رأی را به قرآن بر می گرداند، زمانی که مردم قرآن را به رأی و اندیشه خود مبدل کرده باشند.
چنان که آشکار است آن حضرت دادگستر جهان است «یملا الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً» که در احادیث فراوانی ذکر شده است. پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید: «قیامت برپا نمی شود مگر این که مردی از اهل بیت من که اسمش شبیه اسم من است، حاکم شود و زمین را پر از عدل و قسط کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود.
ترقی و تکامل علمی و عقلی نیز از فیوضات معنوی است که از چشمه سار فیض آن ذخیره الهی نشأت می گیرد. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «علم، بیست و هفت حرف است. تمام آنچه پیامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا امروز بیش از آن دو حرف نمی شناسند. هرگاه که قائم(عج) ما قیام کند، بیست و پنج حرف را می آورد و بین مردم توسعه می دهد و به دو حرف قبلی اضافه نموده تا بیست و هفت حرف کامل شود.»
پی نوشت ها:
1. ابن منظور، لسان العرب ج7 ص131.
2. صدرالمتالهین، اسفار، ج 6، ص333. مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی ص 131و123.همو، عدل الهی، ص163. رحیمیان، سعید، فیض و فاعلیت وجودی از فلوطین تا صدرالمتالهین ص229.
3. طه/ 50.
4. لیل/ 12.
5. تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسی ج 1، ص 236 ـ 241.
6. محقق طوسی، کشف المراد، ص 362، قواعد العقائد، ص 82؛ علامه حلی، باب حادی عشر، ص 67.
7. فصل نامه علمی ـ تخصصی انتظار نور، شماره 5، ص 125، سبحانی، جعفر، المحاضرات فی الألهیات، ص 569.
8. محقق طوسی، کشف المرد. ص 362.
9. سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص 383.
10. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج1، ص 170.
11. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج1، ص 206ـ212.
12. طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 107؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
13. جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج1، ص 228ـ229.
14. ـ طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 107؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
15. فیض الاسلام، نهج البلاغه، قصار147.
16. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 1، ص 251.
17. همان، ص 170.
18. همان، ص 253.
19. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج1، ص 286.
20. همان، ص 276.
21. امینی، ابراهیم، دادگسترجهان، ص146.
22. فصل نامه علمی ـ تخصصی انتظار ویژه امام مهدی(عج)، شماره 4، ص 23ـ22، مصاحبه با آیت الله سبحانی.
23. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، ص 378.
24. فیض الاسلام، علی نقی، نهج االبلاغه، خ 138.
25. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 51، ص 81.
26. همان، ج 52، ص 336.
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی