مقدمه
یکی از معارفی که در زیارت عاشورا آمده، دعاهایی است که در ضمن این زیارت وجود دارد. رسیدن به این خواسته ها و دعاها و اجابت این دعاها در مورد انسان، از طريق سلوک با عاشورا حاصل می شود. اگر کسی اهل توجه و توسل به حادثه عاشورا باشد و وقوف در عاشورا داشته باشد می تواند به این خواسته ها و اجابت در این خواسته های رفیع برسد.
این دعاها در واقع یک نوعی قبض و بسط و رفت و آمد با خود زیارت دارد و تحول حالی که در متن این زیارت برای زائر حاصل می شود او را وارد مقامات ادعیه می کند؛ لذا این دعاها پراکنده است و هر کدام متناسب با همان مقام زیارت، حاصل می شود. در جلسه قبل، دعاهايي مثل سلام و لعن و … را به اشاره بيان کرديم و برخي ديگر باقی ماند.
دو فراز کلي زيارت عاشورا
اگر بخواهیم زیارت عاشورا و سیری که برای زائر در این زیارت اتفاق می افتد در یک نگاه کلان دسته بندی کنیم دو قسمت يا فراز اصلی مطرح مي شود: قسمت اول، به «اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» ختم مي شود.
بعد از اين تحول و سيري که براي زائر اتفاق مي افتد، توجه و نگاه عمیق و جدیدی به حادثه عاشورا اتفاق می افتد که با «اَللهمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبركَتْ به بنوامَيَةَ وَ ابْنُ اكِلةَ الأَكبادِ» به آن توجه داده شده است؛ اين مقدمه، برای آن است که انسان برای آن لعن جامعی که صد مرتبه تکرار می شود، تهیأ پیدا کند. پایان قسمت دوم، دعایی است که در سجده انجام می گیرد و سجده قرب زیارت عاشوراست.
معناي «کرامت معرفت» و «رزق برائت»
در فراز اول، پس از سلام و لعن و درک عظمت مصیبت و بصیرت و صف بندی و قتال و برائت و … این دعا مطرح می شود: «فَاسُئلُ الله اَلذي اَكرَمَني بِمَعرفَتِكُمْ وَ مَعرفَةِ اَوليائِكُمْ وَرَزَقنِي اَلبرائَةَ مِن اَعدائِكُمْ»
معرفت، آن نورانیت قلبی است که بعد از تسلیم و تصدیق برای انسان حاصل می شود. معرفت یک امر دم دستی نیست که انسان به طور عادي به آن برسد. معرفت امام(ع)، شناخت شناسنامه ای نيست، دشمنان هم امام(ع) را اين طور می شناختند! به این شناخت، «معرفت» نمی گویند. معرفت آن حالت شناختی است که همراه با خضوع و خشوع و تسلیم و تصدیق است؛ بعد از این مقامات، معرفت حاصل می شود. فرمود: «إنّکم لا تکونوا صالحین حتّی تعرفوا و لا تعرفوا حتّی تصدّقوا و لا تصدّقوا حتّی تسلّموا أبواباً أربعةً»(1) لذا انسان اول باید تسلیم بشود تا بتواند تصدیق کند بعد ابواب معرفت به روی او باز شود. خدای متعال در سیر زیارت عاشورا، درهای معرفت را به روی زائر باز کرده و آنها را مکرم به معرفت داشته است؛ هم کرامت معرفت داده و رزق برائت.
و قابل ذکر است که ارزاق که همیشه این خوردنی ها و پوشیدنی ها نیستند؛ یک رزق های رفیع تری هم داریم؛ «وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ»(2) که در زیارت معصوم(ع) به انسان می رسد. «مَن سَرَّهُ أنْ یَکونَ عَلَی مَوائِدِ النُّورِ یَوْمَ القیِامَةِ فَلْیَکُن مِنْ زُوّارِ الحُسَینِ بنِ عَليٍّ ع»(3) این هم رزق است و کسی که می خورد، هم سیر می شود و هم لذت می برد. در روایات آمده است که رزق برخی از ملائکه، تسبیح و برخی، تکبیر است. اینها رزق های مهمتری هم هستند. قرآن کريم مي فرمايد: «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ. تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»(ابراهیم/24) فرموده اند: آن شجره طیبه ای که در آسمان هست، اصلش نبی اکرم(ص) و ائمه(ع) هستند و فرعش محیط ولایت آنهاست. کسی که وارد محیط ولایت شد سماواتی می شود و «تُؤتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذنِ ربها» این درخت هر حینی، روزی ای، رزقی، میوه ای و ثمره ای برای اهل این سماوات دارد. فرمودند: آن رزق، علم امام(ع) است. در سير زيارت عاشورا هم، برائت از دشمنان، رزق است و رزق مهمي است که انسان سالک به آن دست مي يابد و جذب و هضم کند.
معناي مقام معيّت با معصوم(ع) در دنيا و آخرت
حال، باب دعا برای او باز می شود: «اَنْ يَجعَلنِي مَعَكُمْ في الدُّنيا وَ الاخرةِ» یعنی سیر انسان در دنیا و آخرت با معصوم(ع) باشد. این معیت، معيت جسمانی نیست؛ این همان است که: «اَللّـهُمَّ اجْعَلْ لي مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً»(4) و «يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلا»(فرقان/27) معناي این معیت آن است که همه قوا، خواسته ها و تمنیات انسان با معصوم(ع) باشد. خدای متعال با ما هست «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَینَما كُنْتُمْ»(حدید/4) اما ممکن است ما از خدا، جدا شویم. یک عده، در عین این که خدا در کنار آنها و در قرب آنهاست، اینها از خدای متعال دورند. معصوم(ع) هم آن اسم اعظم الهی است که در همه کائنات ساری و جاری است و به همه نزدیک است حتی در روایات، درباره «انَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» فرموده اند: این حیلوله خدا بین قلب و مرء انسان، به واسطه حجتش و به واسطه معصوم(ع) است. لکن نزديکي معصوم(ع) به ما بدان معنا نيست که ما هم به او نزدیکیم. این که انسان بتواند معیت با معصوم(ع) پیدا کند و همراه ايشان باشد، امر دشواری است. این همراهي، مقدماتی دارد؛ «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ»(نساء/69) این چهار دسته، کسانی هستند که خدای متعال یک نعمت خاصی به آنها داده که نعمت ولايت است. اگر کسی «يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ» باشد در زمره «فَأُولئِکَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» و همراه آنها خواهد بود.
خدای متعال در آيات قبل تر می فرماید: «فَلاَ وَ رَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا»(نساء/65) يعني وقتي حضرت (ص) را ترازو کردید و ايشان را معیار و میزان حق قرار دادید و تردید هم نکردید که «ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قضیت» و تسلیم محض بوديد و با عقل يا شهود خود، برتری جویی نکردید، به مرتبه ايمان مي رسيد. بعد می فرماید: «وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُواْ مِن دِيَارِكُم مَّا فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلِيلٌ مِّنْهُمْ»(نساء/66) يعني اندکی هستند که بار این تکلیف را می کشند. «وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا» ولی اگر این موعظه الهی را می شنیدند و انجام می دادند مایه ثبات خودشان می شد «وَ إِذاً لَّآتَيْنَاهُم مِّن لَّدُنَّا أَجْراً عَظِيمًا. وَلَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا»(نساء/68) يعني از محضر خودمان اجر عظیم به آنها می دادیم و آنها را به صراط مستقیم هدایت می کردیم.
صراط مستقیم، صراط منعم علیهم است؛ «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ. صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» که صراط معصوم(ع) و ولایت معصوم(ع) و ورود در وادی ولایت است. در روايت در توضيح «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ» آمده است: «شِيعَةِ عَلِيٍّ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام لَمْ تَغْضَبْ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَضِلُّوا»(5) ورود به اين وادي، همان مقام معیت است.
همسفران مقام معيّت
کسانی که به اين وادي وارد مي شوند، همسفران خاصي پيدا مي کنند: «فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم منَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ» اگر سیر و سفری ملاحظه نکنید، معیت هم بی معناست، این معیت بعد از سیر است. انسان در سیر خود، یا رو به خدای متعال می رود و در وادی صراط مستقیم است يا در وادي ولايت طاغوت. اگر در وادی صراط مستقیم و صراط عبودیت بود همسفران و همراهانی دارد که عبارتند از: «النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ» اینها هم کسانی هستند که خدا به آنها نعمت داده است. پس، کسی که هدایت به صراط مستقیم شد با آنهايي که در صراط مستقیم و صراط بندگی سیر می کنند همسفر مي شود و می تواند با انبياء، صديقين و شهدا و صالحين معيت پيدا کند. به تعبير ديگر، انسانی که وارد وادی ولایت می شود و به مقام معرفت امام(ع) و مقام برائت از دشمنانش و صف خود را از دشمنان جدا مي کند، می تواند همسفر انبیاء و اولیاء باشد. از همه مهمتر اين است که امام(ع)، خود صراط است، لذا اگر کسی در صراط مستقیم قرار گرفت به معیت با امام(ع) می رسد، و امام(ع) صراط او به سوی خداوند تبارک و تعالي خواهد بود.
مقام ثبات قدم و قدم صدق در کنار معصوم(ع)
مقام ديگر، اين است: «وَ اَن يُثَبِتَ لي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ في الدُّنيا وَالأخرةِ» يعني خدا به من ثبات قدم بدهد تا از محضر شما کنار نروم. ثابت قدم بودن در محضر معصوم(ع)، مقام بزرگي است. یک وقت، انسان وارد وادی ولایت می شود و به معرفت می رسد ولی ثبات قدم ندارد؛ یک قدم در این وادی بر می دارد و در محضر معصومین(ع) است و یک قدم از محضر معصومین(ع) فاصله می گیرد و غایب می شود. تلاش شيطان این است که انسان را از این ثبات قدم بيرون بیاورد تا یک قدم هم با شیطان باشد؛ اگر شب با معصوم(ع) است روز با شیطان باشد، يا اگر گوش با معصوم(ع) است چشم را ببرد و … . معیت و ثبات قدم یعنی دائماً انسان در صراط توحید و ولایت باشد و با همه وجود از این صراط جدا نشود؛ گناه یعنی پا بیرون گذاشتن از صراط عبودیت و صراط مستقيم و خروج از مقام معيت.
اين ثبات قدم بايد از روی صدق باشد؛ يعني انسان واقعا آن طرف را حق محض بداند و اگر ثبات قدم دارد از سر تردید و شک و ریب در باب خدای متعال و اولیای او نباشد. این چیزی است که در سیر به وادي عاشورا اتفاق می افتد و این درها می تواند به روی او باز شود. اين سير از دنیا آغاز می شود و در آخرت هم ادامه دارد.
معناي صحيح «اَن یُبَلغَنیَ المَقامَ الَمحمودَ»
دعای دیگر، این است: «وَ اَسَئلهُ اَن یُبَلغَنیَ المَقامَ الَمحمودَ لَکُمُ عِنْدَ الله» وجود مقدس رسول الله (ص) صاحب مقام محمود هستند. اگر کسی مجرای نعمت های الهی شد و رحمت های او، به خصوص رحمت رحیمیه از طریق او به خلایق رسید، او مستحق حمد می شود و مقام محمود پيدا مي کند. مقام محمود مطلق آن مقامی است که همه فیوضاتی که به همه عوالم می رسد، از طريق اين مقام مي رسد. اگر کسی به این مقام رسید و کائنات را به او سپردند، هر فیضی که به هر کسی مي رسد، از طريق اوست.
البته قبل از اين مقام، مقام محبت است. تا مقام محبت نباشد حضرت (ص) به این مقام نمی رسد. اگر خدای متعال به ايشان، مقام محمود داده و زمام کائنات را به او سپرده، کسی است که «إِنَّ اللَّهَ عـَزَّ وَ جـَلَّ أَدَّبَ نـَبـِیَّهُ عـَلَى مـَحـَبَّتِهِ فَقَالَ وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»(6) او در مقام محبت است و چون محبت به خدای متعال دارد، محبت به مخلوقات خدای متعال هم دارد؛ «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»(توبه/128) به هر کسی که مقام محمود نمی دهند؛ آن کسی که اول در مقام محبت است و خدای متعال را دوست دارد و معدن الرحمه است، می تواند مقام محمود هم پیدا کند. به این پیغمبر می گویند: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا»(اسراء/79) کأنه رسيدن به مقام محمود، مبعوث شدن و بعثتی برای حضرت(ع) است. کسی که در این مقام محمود است، می تواند شفاعت کند.
با اين مقدمه، «اَن يُبَلغَنيَ المَقامَ الَمحمودَ» یعنی چه؟ اين دعا اگر به اين صورت، معنا شود که «من مقام معصوم(ع) را پیدا کنم»، این، توهم است و هوس و طمع در شجره ممنوعه است که هر کسی بکند، از بهشت بیرونش می کنند. شما اگر خيلي هنر داريد کاري کنيد که امیرالمؤمنین(ع)، امیرتان شود!
معنای دوم این است که: «دستم به شما برسد و شما دستگیری کنید». اگر کسي نتوانست به آن مقام محمود راه پیدا کند خیرات، به روی او بسته می شود. «اَن يُبَلغَنيَ المَقامَ الَمحمودَ» يعني من بی حجاب به مقام محمود شما راه پیدا کنم و خودتان مستقیم دستمان را بگیريد؛ نه با واسطه.
معناي سوم که معناي خوبي است، اين است که انسان در سیر با عاشورا می تواند به این مقام محمود متصل شود و اگر چنين شود، آن مقام، در انسان تجلی مي کند و انسان خودش هم می تواند شفاعت کند. یعنی وقتی دستش را گرفتند خودش هم می تواند دست گیری کند و به یک معنا مقام محمود در او نازل می شود (نه آن که خودش به آن مقام برسد). اگر کسی سالک با زیارت عاشورا بود می تواند به جایی برسد که دست خودش را به دست ولی خدا برساند و پس از آن، دست دیگران را هم بگیرد و به ولی خدا برساند؛ يعني انسان، تور امیرالمؤمنین(ع) بشود و حضرت(ع) به وسيله او تور بیاندازد و انسان ها را هدايت کند؛ کما اینکه بعضی ها تور شیطان و شَرَک شیطان هستند و شيطان با آنها تور می اندازد. پس، «أَنْ یُبَلِّغَنیِ الْمَقامَ الْمَحْمُود» یعنی یا اباعبدالله(ع)، من تور شما شوم و قلوب را به طرف شما بیاورم؛ يعني اول، من با شما باشم (مقام معيت) و ثبات قدم داشته باشم و تور هم باشم و دیگران را هم به طرف شما بیاورم و دور و بری برای شما درست کنم و جاذبه ام جاذبه ای باشد که همه را دور شما بیاورد. بر اين اساس، سالک وادي عاشورا هم خودش می تواند به معیت و ثبات قدم برسد و هم می تواند دیگران را به صراط مستقیم بیاورد.
مؤسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
پی نوشت ها:
(1) الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 182
(2) كامل الزيارات، النص، ص: 40
(3) كامل الزيارات، النص، ص: 135
(4) الكافي (ط – الإسلامية)، ج4، ص: 75
(5) تفسير فرات الكوفي، ص: 52
(6) الكافي (ط – الإسلامية)، ج1، ص: 265