چکیده
سخن گفتن از مهدویت، بدون توجه به جایگاه و تاریخ امامت، سخنی؟ ناتمام است و گفتن از امام و امامت نیز، بدون توجه به مهمترین شاخصه آن (ولایت)، سخنی؟ ناتمام است؛ بنابر این، بازخوانی مبانی اندیشه مهدویت، باید از امامشناسی و ولایتشناسی آغاز شود.
نوشتار حاضر، در هفت فصل به تقریر این مهم پرداخته است؛ معرفی امام و جایگاه آن، واژه و اصطلاحشناسی ولایت، ماهیت ولایت، ولایت تکوینی وتشریعی، و مصادیق ولیّ، بیان شده و سپس به نقد و بررسی دید گاههای افراطی وتفریطی درباره امامباوری پرداخته و خاطر نشان شده است اعتقاد به ولایت امامان، با عقیده به تفویض و غلوّ فاصله بسیاری دارد.
در ادامه، مبنا و اساس تصرفات تکوینی ولیّ خدا با استفاده از قواعد هستیشناسی فلسفی تبیین شده و سپس اثبات ولایت از منظر متون دینی (قرآن و روایات) و در خاتمه مهمترین ویژگیهای ولایت بیان شده است.
پیش درآمد
سخن از مهدویت، بدون توجه به جایگاه و تاریخ امامت، سخنی ناتمام است و همین طور سخن از امامت نیز بدون توجه به مهمترین شاخصه امام (ولایت) کلامی؟ ناتمام است؛ بنابراین، بازخوانی مبانی اندیشه مهدویت باید از امامشناسی و ولایتشناسی آغاز شود.
نگاه رسمی اهل سنت به ویژه سلفیه، اهل حدیث و اشاعره به امام وامامت یک نگاه زمینی است. از دید آنان، امامت، یک مقام و منصب اعتباری است که تمام شئون و فلسفه آن در رهبری ظاهری حکومت سیاسی خلاصه میشود.
معتزله، دیگر فرقه کلامی جهان اهل سنت با این که با گروههای پیشین درمباحث کلامی تفاوتهای جوهری دارد، در بحث امامت و شئون آن، همان دید گاه سنتی دیگر فرقههای اهل سنت را برگزیدهاست. معتزلیها که با دید گاه باز عقلی به تبیین صفات وآموزههای اسلام پرداختهاند، درسایه پذیرش حسن و قبح عقلی انسان را موجود مختار و لطف کردن را بر خداوند واجب میدانند؛ ولی با یک تغییر جهت ناگهانی نصب امام را از جانب خداوند لطف نمیدانند. بایدگفت این تغییر جهت، مهمترین عامل جدایی عقیدتی معتزله از مشرب امامیه است.
در منابع کلامی شیعه که مقارن با منابع کلامی اهل سنت نگارش یافته است، به بُعد دنیایی و حکومتی امام بسیار توجه شده است. هرچند دیگر ابعاد وجودی امام، طرح شده است، این توجه، کامل و مشروح نیست. از نظرقرآن، پیامبر ونماینده خدا، دارای شئون و وظایفی است؛ مانند مقام خلیفه اللهی در زمین(۱)، مقام امامت و پیشوایی بشریت،(۲) دریافت وحی و شریعت(۳)؛ مقام ابلاغ آن به بشر(۴)، مقام تبیین وتفسیر معصومانه وحی(۵)، بیان احکام موضوعات و پاسخ به پرسشهای امت(۶)، (مرجعیت دینی) و شأن ولایت و تصرف که در قالب الگوی مردمان(۷)، سرپرستی و حکومت(۸)، تزکیه و تعلیم و ارشاد مردمان(۹) و تصرف در امور(۱۰)ظهور و بروز مییابد.
در پرتو خاتمیت رسول اکرم- صلی الله علیه و آله- دو شأن و وظیفه ، دریافت و ابلاغ وحی، به اتمام رسیده است؛ یعنی دیگر حجت و خلیفه الهی در قالب نبی و رسول نخواهد آمد؛ بلکه پیشوا و حجت الهی با دیگر مقامات خلیفهاللهی، رهبری بشر را در جهان هستی عهدهدار میشود؛ چون:
یکم- انسانهای امروز، از انسانهای عصر انبیاء امتیاز ویژهای ندارند، تا این امتیاز جانشین این موهبت الهی باشد و عناصرعقل و فطرت و امیال حیوانی در همه یکسان بوده و هست.
دوم- شیطان و ابلیس بیرونی و ظاهری، مانند شیطان درونی (نفس اماره) همچنان حضور دارد و به گمراهی مردمان میپردازد.
سوم- سنت ابتلا و آزمایش الهی استمرار دارد و شامل انسانهای عصر پس از انبیاء هم میشود؛ پس برابر ؟آنان، حجت ظاهری الهی لازم است.
چهارم- قرآن از پایان سلسله خلفا و پیشوایان و امامان الهی سخن نمیگوید؛ بلکه از استمرار آن، میان صالحان خبر میدهد. (۱۱)
جامع این اوصاف و وظایف (ولایت) است ـ چنانکه از آیات مذکور به دست میآید و در ادامه بیشتر روشن میشود که حد مشترک میان همه اولیای الهی است، خواه پیامبر باشند یا امام باشند؛ از همین روی بحث ولایت در این نوشتار شامل ولایت انبیاء و امامان- علیهم السلام- است که در عصر حاضر، حضرت مهدی- عجل الله تعالی فرجه الشریف- وارث این مقام و ولیّ دوران است.
این نوشتار، طی هفت فصل به سامان میرسد.
فصل یکم: واژهشناسی ولایت
ازحیث معنای لغوی و اصطلاحی، کمتر واژهای همانند ولایت دارای گستره معنایی است؛ چون اوج معنای آن، ویژه حق تعالی است و مراتب نازله آن، شامل حال همه مؤمنان است و مرتبه عالیتر آن، به نبی و امام مربوط میشود.
کلمات (ولا)، (ولایت)، (ولیّ)، (والی)، (مولی) و (أولی) ازریشه (و ل ی) است. (ولیّ درمتون لغوی به معنای قرب و نزدیکی، باران بهاری که پس از باران معروف به (وسمی) میآید و سبب سرسبزی میشود و نیز به معنای حاصل شدن دوم بعد از اول، آمده است. (۱۲)
)ولیّ) و (مولا) به معنای دوست نیز به همان معنای قرب و نزدیکی بر میگردد؛ چون محب و محبوب، همواره قرب و نزدیکی مادی یا معنوی دارند؛ چنانکه ابن فارس میگوید: (والباب کلّه راجع الی القرب).(۱۳)
طریحی نیز میگوید: (اِنَّ أَولَی النّاسِ بِابراهیمَ (۱۴) یعنی أحقّهم به و أقربهم منه).(۱۵)
نتیجه
از سخن اهل فن، دو نکتهرا در می یابیم: یکی این که معنای قرب و نزدیکی، معنای جوهری ولایت ولی است و دیگر این که این قرب و نزدیکی، تنها شامل نزدیکی فیزیکی، مادی و مکانی نمیشود؛ بلکه مطلق وعام است وشامل قرابتهای معنوی نیز میشود.(۱۶)
قرابت، محبت، امارت و سلطنت، معانی لغوی ولایت است که همه این موارد به معنای اصطلاحی بسیار نزدیک است. مجمع البحرین برای ولایت معنایی ذکر میکند که به طورکاملدر مقام تطبیق است؛ ولایت به معنای محبت اهل بیت و تبعیت و تأسّی به آنها در اعمال و اخلاق است.(۱۷)
علامه طباطبایی، ضمن حفظ معنای قرب در لغت ولایت، امارت و تصرف را نیز از دل آن استنباط میکند:
«فالمحصل من معنی الولایه فی موارد استعمالها هو نحو من القرب یوجب نوعاً من حق التصرف و مالکیه التدبیر»(۱۸)
علامه میافزاید که نخست (ولایت) در قرب و نزدیکیهای زمانی و مکانی به کار میرفته، سپس در نزدیکی معنوی، استعمال شده است. لازمه قرب و ولایت بین دو موجود، این است که ولی درباره متولی خود، صاحب شئون و تصرفاتی است که دیگران ندارند؛ مانند ولی میت و ولی صغیر. خداوند، ولی مؤمنان است، یعنی امور دنیایی و اخروی عباد خود را تدبیر و سرپرستی میکند. علامه در ادامه مواردی از ولایت تکوینی و تشریعی خداوند را یادآور میشود.(۱۹) در قرآن و روایات نیز به این معنا استعمال شده است.(۲۰)
ولایت به معنای نصرت و یاری نیز به کار میرود ازآنجا که در قرآن، ولی به معنای مالکیت تصرف و سرپرستی با معانی نصرت، کنار هم استعمال شده است، معلوم میشود نصرت و یاری تنها معنای ولی و ولایت نیست:
(والله اعلم بأعدائکم وکفی بالله ولیا وکفی بالله نصیرا).(۲۱)
باید گفت: نصرت و یاریرسانی، از تبعات ولایت است؛ چون تا قدرت و جواز تصرف نباشد، یاری رسانی بیموضوع است.
مولی که مصدر میمی(ولی) است؛ مانند ولیّ دارای معانی گوناگونی است که بارزترین آنها سرپرستی و تصرف در امور است:(۲۲) (ذلک بان الله مولی الذین آمنوا وانّ الکافرین لامولی لهم).(۲۳)
سخن رسول خدا – صلی الله علیه و آله- در معرفی امام علی-علیه السلام- به همین معنا است؛ (من کنت مولاه فهذا علی مولاه).
ماهیت ولایت
ازتعاریفی که برای ولیّ و ولایت، متکلمان وعارفان آوردهاند، چهار شأن و مقام برای ولیّ به دست میآید:
1- علم و معرفت عالی؛ سس
2- ا طاعت و تبعیت عالی از خدا؛
3- انجام برخی تصرفات؛
4- قرب و نزدیکی ویژه باخدا؛
برهمین اساس تعاریف وارده ( درباره ولایت) ناظر به یک یا چند شأن میباشد:
( عباره عن العرفان بالله وصفاته و قرب منه زلفی وکرامه).(۲۴)
( هی القربه والتصرف، مرتبه عالیه لخواص المومنین المقربین فی الحضره الصمدیه تحصل بالمواظبه علی الطاعات و الاجتناب عن السیئات).(۲۵)
( الولی من کان متحقّقاً بتدبیرکم و القیام بامورکم و تجب طاعته علیکم).(۲۶)
( ولی را دو معنا است: یکی متصرف دوم دوست و ناصر).(۲۷)
( الولی هو العارف بالله وصفاته المواظب علی الطاعات المجتنب عن المعاصی).(۲۸)
سید حیدر آملی میگوید:
( الولایه هی التصرف فی الخلق بالحق علی ما هم مأمورون به من حیث الباطن والالهام دون الوحی، لانهم متصرفون فیهم به لا بأنفسهم.) (۲۹)
نتیجه نهایی
معانی دوستی، نزدیکی، سرپرستی و تصرف، از واژههای ولی، مولاو ولایت به دست آمد که در بحث ولایت امام، همین معانی مراد است و باید گفت: مراد اصطلاحی با معانی لغوی همخوانی دارند و این حقیقت، در بررسی ماهیت ولایت روشن شد؛ بنابراین مقصود از جنبه ولایتی امام، یعنی تصرفات خاص در عالم که به سبب قرب و نزدیکی او به خدا و به اذن خدا این مقام را دریافت کرده است. لازمه چنین جایگاهی، سرپرستی نظام اجتماعی و تشریعی جامعه نیز هست.
فصل دوم: ولایت تکوینی و تشریعی
ولایت تکوینی امام در محدوده راهنمایی انسانها، یعنی با تصرف در ضمیر و جان انسانها، به هدایت، رهبری و سرپرستی آنان بپردازد. ولایت تشریعی امام، یعنی با استفاده از دستورات دینی شریعت، به انجام وظیفه پیشین بپردازد.
میرزای نائینی ضمن توضیح دو قسم ولایت (تکوینی وتشریعی)، هر دو قسم را بالعرض و به اذن خدا – برای امامان علیهم السلام- ثابت میداند.
مرتبه نخست این ولایت، ولایت تکوینی است که عبارت است از رام بودن موجودات برابر اراده و خواست امامان- علیهم السلام- به حول وقوه الهی؛ چنانکه در زیارت حضرت حجت- عجل الله تعالی فرجه الشریف- آمده است: چیزی از ما نیست؛ جز آن که شما سبب آن هستید (ما منا شئ الا و انتم له السبب)… مرتبه دیگر این ولایت، ولایت تشریعی است. (۳۰)
آیت الله میلانی در این باره مینویسد:
یک قسم از ولایت تکوینیه مجرای فیض بودن به کائنات فی الجمله است که عموم انبیا و اوصیا داشتهاند. قسم دیگر، عبارت است از ولایت کلیه تکوینیه که مجرای فیض بودن است نسبت به جمیع عالم امکان که درحق پیامبر- صلی الله علیه و آله- و ائمه اطهار- علیهم السلام- ثابت شده است.(۳۱)
استاد مطهری مینویسد:
نظریه ولایت تکوینی از یک طرف مربوط است به استعدادهای نهفته در این موجودی که به نام انسان در روی زمین پدید آمده است و کمالاتی که این موجود شگفت بالقوّه دارد و قابل به فعلیت رسیدن است، واز طرف دیگر مربوط است به رابطه این موجود با خدا. مقصود از ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت، به مقام قرب الهی نایل میشود و اثر وصول به مقام قرب ــ البته در مراحل عالی آن ــ این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز میشود و با داشتن آن معنویت، قافلهسالار معنویت، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان میشود. زمین، هیچ گاه از ولیّ که حامل چنین معنویتی باشد و به عبارت دیگر از انسان کامل، خالی نیست …
از نظر شیعه، در هر زمان، یک انسان کامل وجود دارد که برجهان و انسان نفوذ غیبی دارد و ناظر بر ارواح و نفوس و قلوب، می باشد و دارای نوعی تسلط تکوینی بر جهان و انسان است؛ همچنانکه گفتهاند: آیه کریمه”النبی اولی بالمومنین من انفسهم” ناظر براین معنا از ولایت نیز بوده باشد…. (۳۲)
ولایت تکوینی اولیاء الهی برگرفته ازولایت مطلقه خداوند و به اذن او است، این اذن الله، اذن قولی نیست، بلکه اذن تکوینی منشعب از ولایت کلیه مطلقه الهیه است:(وَ اِذ تَخلُقُ مِنَ الطّینِ کَهَیئَهِ الطَّیرِ بِإِذنی فَتنَفُخُ فیها فَتَکُونُ طیَرَاً بِإِذنی وَتُبَرِّءُ الأَکمَهَ وَالاَبرَصَ بِاِذنی وَ إذ تُخرِجُ المَوتَی بِاذنی).(۳۳)
این ولایت که اقتدار نفس بر تصرف درماده کاینات است، ولایت تکوینی است.(۳۴)
حاصل سخن
از مطالعه دقیق معانی لغوی و موارد کار برد لفظ ولیّ و ولایت، همان سخن مرحوم طباطبایی نتیجه میشود و این نتیجه، به تأیید قرآن وروایات نیز است(۳۵)
پس ولایت مورد بحث، یکی از شئون مهم و مبادی تصرفات حضرت مهدی_ عجل الله تعالی فرجه الشریف_ در جایگاه خلیفه الله و امام است که به این معنا است: (نحومن القرب یوجب نوعاً من حق التصرف و مالکیه التدبیر).(۳۶)
فصل سوم: ماهیت و مصداق ولیّ
ولایت با این کارآییهایش از دو جهت قابل بحث است:
الف) آیا از نظرآنتولوژیکی (هستیشناسی) تصورموجودی که دارای سعه وجودی باشد و در عین حال، ممکن هم باشد، درست است یا نه؟ آیا چنین موجودی توجیه وتحلیل متافیزیکی دارد؟
قواعد و مبانی فلسفی، تصویر چنین موجودی را نه تنها ممکن، بلکه لازم میدانند. از نظرمشهور فلاسفه مشاء و حکمت اشراق و عرفان و حکمت متعالیه، مبدأ اول، واجب الوجود، نورالأنوار و خداوند متعال، بسیط محض ویگانه بیمانند است و براساس قاعده الواحد و عدم تکرار درتجلی، از چنین موجودی تنها وتنها یک موجود صادر میشود که بیشترین نزدیکی را با مبدأ اول دارد. همین مخلوق یا صادر نخست است که خلیفه الهی میشود و به اذن خدا و در طول فاعلیت اوکارهای تکوینی را انجام میدهد.
مبنای فلسفی تصرفات تکوینی امام بنا بر مکتب مشاء (عقل اول) است و بنابر حکمت متعالیه و بر اساس اصل وحدت وجود و مراتب تشکیکی آن و بنابر مکتب عرفان (وجودمنبسط)است که وجود او در رأس هرم کائنات (ماسوی الله) قرار میگیرد.چنین جایگاهی، برای امام و خلیفه الله حاکمیت تکوینی بر سراسر کاینات و نظارت بر جریان حوادث را عطا میکند.(۳۷)
از نظر وحی نیز تواناییهای وسیع مانند علم سِعی و گسترده، تصرف سِعی و گسترده و… به انبیا وامامان در جایگاه جانشینهای خداوند در عالم هستی داده شده است: (وَأُبرِیُ الاَکمَهَ و َالأَبرَصَ وَأُحیِی المَوتَی بِإذنِ اللهِ).(۳۸)
پس تا این جا جنبه نخست بحث ولایت که یک بحث هستی شناسانه و بیرون دینی بود، حل شد (اثبات موجود سعی و گسترده و وسیع، یعنی برخوردار از تصرفات و مقامات ویژه و در عین حال، مخلوق و ممکن).
ب)این وجود سعی (موجود ممکن، ولی دارای تصرفات ویژه) صاحب مقام ولایت، از آغاز آفرینش تا پایان آن، در قالب نبی یا ولی همواره وجود دارد؛ ازآدم تا شیث و تا نوح و ابراهیم و موسی و عیسی- علیهم السلام- تا عصر خاتمیت در چهره کاملترین انبیاء، حضرت محمد_ صلی الله علیه و آله_ بوده است. پس از رحلت رسول اکرم_ صلی الله علیه و آله_ مقام ولایت الهی به امامان_ علیهم السلام_ منتقل میشود. به این ترتیب، جنبه دوم بحث ولایت این میشود که مصداق بارز و اتم ولایت و ولی الله در عصر حاضر (خاتمیت) امامان دوازده گانه و در عصر غیبت، حضرت مهدی_ عجل الله تعالی فرجه الشریف_ است.
پیشتر بیان شد که مراد از امام، موجودی است که افزون بر جنبه بشری، جنبه الهی و ماوراءالطبیعی دارد. در عصر خاتمیت، تمام شئون، مقامات و وظایف رسول اکرم_ صلی الله علیه و آله_ جز دریافت وحی و مقام تشریع، بنا بر ضرورت استمرار حجت الهی، به امامان دوازده گانه داده شده است .
فصل چهارم: ولایت باوری، تفویض و غلو نیست
تفویض، خواه در تکوین باشد یا در تشریع، هرگاه به گونهای باشد که برای پیامبر یا امام، نوعی تأثیر استقلالی در عرض خالقیت و ربوبیت تکوینی و تشریعی خداوند اثبات شود، شرک و باطل است؛ چنان که اگر کسی برای امامان_ علیهم السلام_ شأن تشریع قایل شود، هر چندآن را به وحی یا الهام مستند کند، باطل و منافی خاتمیت است.
تفویض حلال و حرام به پیامبر وامام به صورت مستقل و در عرض خداوند، تفویض امر خلقت یا تدبیر کلی و جزئی جهان و…از مصادیق تفویض نادرست و باطل است.(۳۹)
نشانههای تفویض و غلو که سبب کفر و شرک میشود، در روایات، این گونه معرفی شده است:
الف) اعتقاد به الوهیت پیامبر_ صلی الله علیه و آله و سلم_ یا یکی ازامامان_ علیهم السلام_ ؛
ب) اعتقاد به شریک بودن پیامبر_ صلی الله علیه و آله و سلم_ با خداوند در معبودیت،خالقیت یا رازقیت؛
ج) اعتقاد حلول خداوند در وجود پیامبر_ صلی الله علیه و آله و سلم_ یا امام؛
د) اعتقاد آگاهی از غیب بدون وحی والهام (اعتقاد به علم غیبی بالذات در غیر خدا)؛
ه ) اعتقاد به پیامبری همه یا یکی از امامان_ علیهم السلام_ ؛
و) تناسخ ارواح امامان_ علیهم السلام_ در بدنهای یکدیگر؛
ز) بینیازی از اطاعت خداوند با معرفت امام_ علیه السلام_ ؛
علامه مجلسی پس از ذکر موارد یاد شده، گفته است: اعتقاد به هر یک از آنها، سبب الحاد، کفر و خروج از دین است. ممکن است در روایات مطلبی یافت شود که موهم یکی از اقسام غلو باشد، در صورت امکان، تأویل میشود و در غیر این صورت، از افترائات غالیان است.(۴۰)
اما اگر کسی در تکوین معتقد باشد خداوند جهان و انسان را به سبب وجود انسانهای کامل آفریده است که پیامبر اسلام و امامان هستند و به برکت وجود آنان، به مخلوقات رزق و روزی میدهد، وآنان به اذن و مشیت الهی کارهای خارق العاده انجام دهند، هیچ یک از موارد یاد شده از اقسام غلو نبوده و شرک و کفر نیست.(۴۱) آنچه گفته شد، مضمون روایات امامان_ علیهم السلام_ است.(۴۲)
موارد شمرده شده از مصادیق تفویض صحیح:
تفویض، بدون این که نظام اسباب و مسببات انکار شود.
تفویض، به معنای تحقق پارهای از حوادث و امور، به دعا و درخواست پیامبر یا امامان، مانند توسل و شفاعت.
تفویض و تشریع پیامبر_ صلی الله علیه و آله_ به این معنا که او از خدا بخواهد و خداوند، چنین تشریع کند (مانند اینکه، رسول اکرم_ صلی الله علیه و آله و سلم_ در خواست تغییر قبله کند و خداوند موافقت کند که فرض النبی نام دارد.)
تفویض، امر هدایت و رهبری و تعلیم و تربیت مردم به پیامبر وامام و… از مصادیق تفویض صحیح است.(۴۳)
پس ردّ یا قبول تفویض به طور مطلق و بدون توجه به معنای آن، نه ثابت کننده غلو و شرک است و نه ثابت کننده یا نفی کننده توحید افعالی.
روایات بسیاری که نقادان حدیث (همچون کلینی،صدوق،مفیدو…) نقل کرده اند، پیامبر و امامان_ علیهم السلام_ را در جایگاهی رفیع از نظام مینشاند که ازصرف ابلاغ و حتی اجرای احکام بین انسانها فراتر بوده و از حضورآنان (به اذن الهی) در رأس کارگزاران الهی در تکوین، حکایت دارد. حتی روایاتی که با لحن بسیار کوبنده از غلو و تفویض نهی میکند، خود حاکی از عظمت فوق العاده مقام آنان است. در این گونه روایات، ضمن ردّ پندارهای نادرست غلات و مفوضه درباره امامان_ علیهم السلام_ خاطر نشان میکند: امامان را همچون مسیحیان، خدا یا فرزند او نشمارید، آن گاه هر فضیلتی میخواهید، برای آنها ثابت کنید و بدانید هیچ گاه به کنه فضائل ما اهل بیت نمیرسید.(۴۴)
بیشتر دانشمندان شیعه، با استناد به قرآن و روایات متواتر از حضرت رسول اکرم_ صلی الله علیه و آله_ و سخنان اصحاب او که درباره جایگاه وجودی امامان سخن گفتهاند، معتقدند امامان، واجد همان مقامات رسول اکرم_ صلی الله علیه و آله_ هستند جز دریافت وحی و تشریع. در دید گاه متعادل، سه منصب و شأن عمده برای امام_ علیه السلام_ ثابت است: رهبری اجتماعی، مرجعیت دینی و ولایت. از آن جا که مرجعت دینی، یک رسالت پیامبرانه است، لازم است، امام معصوم باشد(۴۵) و تنها عدالت کفایت نمیکند؛ چون عدالت با نسیان، غفلت و خطا قابل جمع است و تنها عصیان عمدی را کنار میزند. در این دیدگاه، نقش امامان در جهان هستی، به گونهای ترسیم شده است که هیچ منافاتی با توحید و اقسام آن ندارد. سردسته این جایگاه وشئونات، منصب ولایت است.
شهید مطهری_ رحمه الله علیه_ میفرماید:
اعتقاد به مطلبی اساسی دارم و آن این که در پیامبر و امام، علاوه بر عصمت و علم والا، چیزهای دیگری هم بوده است، مانند عرض اعمال به آنها، حضور و ناظر بودن بر مردمان، و حی و میت زنده و مرده نداشتن.(۴۶)
اولیا را هست قدرت از اله تیر جَسته بازآرندش ز راه(۴۷)
در زیارت جامعه کبیره که به وسیله شیخ صدوق، رحمه الله علیه، نقل شده، گوشههایی از ولایت امامان بیان شده است؛ از جمله:
«بکم بدأ الله و بکم یختم، وبکم یمسک السماء أن تقع علی الأرض».
زیارت جامعه کبیره، نزد عالمان امامیه از شهرت و اعتبار خاصی برخوردار است وبه طور عمومی آن را تلقی به قبول کرده و قوت مضمون آن را گواه بر اصالت آن گرفتهاند. شیخ الطائفه و شیخ صدوق، این زیارت را از امام هادی_ علیه السلام_ نقل کردهاند.(۴۸)
علامه مجلسی_ رحمه الله علیه_ درباره زیارت جامعه کبیره میگوید:
«انها أصح الزیارات سنداً و أفصحها لفظاً و أبلغها معناً واعلاها شأناً.» (۴۹)
بخشهایی از این زیارت، در دیگر روایات و دعاها وارد شده که دلیل تأیید بیشتر آن میباشد.(۵۰) در زیارت مطلقه امام حسین_ علیه السلام_ مروی از امام صادق_ علیه السلام_ آمده است:
بکم فتح الله و بکم یختم و بکم یمحوما یشاء و یثبت…(۵۱)
منبع:انتظار موعود
ادامه دارد…
۱. بقره (۲): ۳۰: (وَاِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلائِکَهِ اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَه)؛ ص (۳۸): ۲۶: (یاداود انّا جَعَلناکَ خَلیفَه فِی الاَرض).
2. سجده (۳۲): ۲۴: (وَجَعَلنا مِنهُم ائَمَه یَهدونَ بِأمرِنا لَمَّا صَبَروا وَکَانوا بِآیاتِنا یوقنِون)؛ انبیاء (۲۱):۷۲: (وجعلنا هم ائمه یهدون بأمرنا)؛ شأن مرجعیت دینی و تفسیر معصومانه دین که از شئون نبی صلی- الله علیه و آله- بود در قالب همین رهبریت به امام منتقل میشود (ر ـ ک؛ شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۸۴۸٫
۳. انعام (۶):۸۹ : ( أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّهَ).
۴. مائده (۵): ۶۷ : ( یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ)
۵ . مائده (۵):۱۵: (یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ؛ مائده (۵):۱۹: قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَهٍ مِّنَ الرُّسُلِ؛ نحل (۱۶):۴۴: بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ)
۶ . نحل (16) : ۶۴: (و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبیّن لهم الّذی اختلفوا فیه) و
بقره(2) :189(و یسئلونک عن الاهله).
۷ . احزاب (۳۳) : ۲۱: (لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ ).
۸ . تمام آیاتی که دستور حکومتی دارند، از مقام سرپرستی و حکومتی رسول خدا حکایت دارد؛ مانند اجرای حدود، برپایی عدالت و… .
۹ . بقره (۲):۱۵۱: (رَسُولاً مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ)؛ آل عمران (۳):۱۶۴؛ مائده (۵):۱۵و۱۶٫
۱۰ . مائده (۵):۵۵: (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ)؛ احزاب (۳۳):۶: (النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ)؛ احزاب (۳۳):۳۶؛ نساء (۴):۶۵٫
۱۱. ر، ک: بقره (۲): ۱۲۵؛ زخرف (۴۳): ۲۶-۲۸؛ اسراء (۱۷): ۷۱-۷۲ ؛ رعد (۱۳):۷ .
۱2. ازهری، تهذیب اللغه، ج۱۵، ص۳۲۱-۳۲۶؛ ابن فارس، مقاییس اللغه، ج ۶، ص۱۴۱؛ ابن منظور، لسانالعرب، ج۱۵، ص۳۱۲-۴۱۱؛ زبیدی، تاج العروس، ج ۲۰، ص۳۱۰٫
۱۳. ابن فارس، مقاییس اللغه، ج ۶، ص۱۴۱؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۶۲٫
۱۴. آل عمران (۳) : ۶۸٫
۱۵. طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۴۶۲٫
۱۶. راغب اصفهانی، مفردات، ص۵۳۳؛ ابن فارس، مقاییس اللغه، ج۶، ص۱۴۱؛ طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۱۱-۱۲٫
۱۷. طریحی، مجمع البحرین، ص۴۵۵٫
۱۸. طباطبایی، المیزان، ج ۶، ص۱۰٫
۱۹. همان، ج۶، ص۹-۱۰٫
۲۰. مریم (۱۹): ۵ و۶(فهب لی من لدنک ولیّا یرثنی)؛ شریف مرتضی، انتصار، ص۲۸۵: «وأیما امرأه نکحت بغیر اذن ولیها فهو باطل«.
۲۱. نساء(4):45
۲۲. فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۶۵؛ ابن فارس، مقاییس اللغه، ج۶، ص۱۴۱٫
۲۳. ر، ک: طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۴۳؛ قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸؛ آلوسی، روح المعانی، ج۶، ص۱۹۵-۱۹۳٫
۲۴. تفتازانی، شرح العقایدالنسفیه، ج۱، ص۱۸۹٫
۲۵. احمد نگری، جامع العلوم، ج۳، ص۴۶۵ .
۲۶. شیخ طوسی، تلخیص الشافی، ج۲، ص۱۰٫
۲۷. فخر رازی ، البراهین فی علم الکلام، ج۲، ص۲۵۱٫
۲۸. تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۱، ص۱۷۵ و۲۰۳؛ قیصری، شارح فصوص ابن عربی و تائیه ابن فارض، در باب ولایت بسیار منسجم و مشروح سخن گفته است. ر.ک: قیصری، اصول تصوف (مقدمه شرح تائیه ابن فارض)، مقصد دوم، فصل دوم.
۲۹. آملی، مقدمات برکتاب نص النصوص، ۱۶۸٫ سخن مشروح صدرالمتألهین و علامه طباطبایی در این زمینه بسیار خواندنی است.ر. ک: صدرالدین شیرازی،مفاتیح الغیب، ۴۸۴- ۴۸۵ ؛ طباطبایی، در محضر طباطبایی، ۱۰۳-۱۰۵؛ همو،رساله الولایه، ص۴ و همو، تفسیر المیزان، ج ۱۰، ص۸۹ .
۳۰. نائینی غروی، المکاسب والبیع، ج۲، ص۳۳۲: فاعلم انّ لولایتهم مرتبتین: احدهما الولایه التکوینیه التی هی عباره عن تسخیر المکونات تحت ارادتهم ومشیتهم بحول الله وقوته کما ورد فی زیاره الحجه ـ ارواحنا فداه ـ بانه مامنا شئ الا وانتم له سبب و ذلک لکونهم- علیهم السلام- مظاهر اسمائه وصفاته تعالی فیکون فعلهم فعله وقولهم قوله وهذه المرتبه من الولایه مختصه بهم ولیست قابله للاعطاء الی غیرهم لکونها من مقتضیات ذواتهم النورانیه والنفوس المقدسه التی لاتبلغ الی دون مرتبتها مبلغ وثانیتهما الولایه التشریعیه .. و لااشکال عندنا فی ثبوت کلتا المرتبتین من الولایه للنبی صلی الله علیه و آله وللاوصیاء من عترته علیهم السلام ویدل علیه الادله الاربعه.
۳۱. سیدمحمدهادی میلانی، صد و ده پرسش، ۱۶۱-۱۵۹ .
۳۲. مطهری، ولاءها و ولایتها، (مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵-۲۸۶).
۳۳. مائده (۵):۱۱۱٫
۳۴. حسن زاده، یازده رساله، ۱۷۳٫
۳۵. درادامه روشن خواهد شد.
۳۶. طباطبایی، المیزان، ۶، ص۱۰٫
۳۷. یحیی یثربی، فلسفه امامت، ۲۶۳-۲۶۷٫
۳۸. آل عمران ( ۳ ):۴۹ .
۳۹.علی ربانی گلپایگانی، شاخصهای امامت در تفکر شیعی، ص ۶٫
۴۰. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۳۴۶ .
۴۱. علی ربانی گلپایگانی، شاخصهای امامت در تفکر شیعی، ص ۶٫
۴۲. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۵، ص۳۲۹٫
۴۳. اثبات برخی مقامات و تصرفات در تکوین، برای امامان- علیهم السلام- با توحید و اقسام آن، منافاتی ندارد؛ چون این گونه تصرفات، در طول فاعلیت خدا و نه در عرض آن و نیز به اذن الهی است، و این بر مشرب امر بین امرین است که آیاتی از قرآن مؤید همین دیدگاه است (وما رمیت إذ رمیت ولکنّ الله رمی).
۴۴. .برای مشاهده مشروح این موضوع، ر.ک:طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص۲۳۳ و علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ص۲۶۱٫
۴۵. مطهری، امامت و رهبری، ص ۵۰٫
۴۶. همان.
۴۷. مولوی، مثنوی معنوی، چاپ نیکلسون، ص ۱۰۲٫
۴۸. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۰۷- ۱۱۴؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۷۶ -۳۷۰٫
۴۹. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۴۴٫
۵۰.. برای مشاهده مشروح روایات، ر.ک: منذرابوالحسنی، شیخ ابراهیم زنجانی، ص ۴۶۴ .
۵۱. کلینی، اصول کافی، باب زیاره قبرالحسین علیه السلام، ج۴، ص۵۷۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۵۵٫