1- جهل و بی اطلاعی
«الناس اعداء ما جهلوا؛ مردم با آنچه نمىدانند، دشمن هستند.» پيامبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابل دشمنىها و ستيزه جويىهاى دشمنان چنين با خدا مناجات مىكند: اللهم اهد قومى فانهم لايعلمون.
نگاهى گذرا به تاريخ پيامبران و اوصياء آنان (علیهم السلام) ، به خوبى روشن مىسازد كه بسيارى افراد به دليل ناآگاهى و جهل و… و عدم شناخت، نه از سرعناد و لجاجت، با آنان به دشمنى پرداخته اند:
پيرمرد شامى، چون اسراى كربلا را در ميان شهر خود ديد، زبان به شكر خدا گشود: امام سجاد (علیه السلام) خود و همراهان و شهدا را معرفى نمود؛ پيرمرد شرمنده شد و فرياد پشيمانى سرداد و… اين نمونهها در تاريخ بسيارند.
جهل و ناآگاهى نسبت به حضرت، دو گونه است:
1. عدهاى، صرفاً به خاطر عدم شناخت امام، عدم شناخت مهربانى، منطق، حكمت و ديگر آثار حضور و قيام او، به ستيز با او مىپردازند. يا به ياريش بر نمىخيزند.
2. گروه ديگر، به دليل عدم شناخت جايگاه حضرت؛ و حل نشدن مسأله اضطرار به حجت؛ به دشمنى بر مىخيزند، اينان از آنجا كه به سراى ديگر قائل نيستند و اين دنيا را صرفاً امور حيوانى تصوّر كرده اند؛ نيازى به آل محمد احساس نمىكنند. جايگزينى قدرتها و نظامهائى چون ليبرال دموكراسى در ديدگاه هائى نظير فوكوياما، هانتينگتون و… به عنوان تنها راه به جاى منجى و نظام الهى و دينى، از غرور ناشى از عدم نياز به امام سرچشمه مىگيرد:
حضرت على (علیه السلام) فرمود: حضرت مهدى (علیه السلام) غيبتى مىنمايد كه جاهل گويد: نيازى به آل محمد (علیهم السلام) نيست.
جايگزين ساختن تجربه دينى و عقل ابزارى به جاى وحى؛ همه و همه از اين توهم سرچشمه مىگيرد.
2- تعصب بى جا
بل قالوا انا وجدنا آباءنا على اُمَّة و انا على آثارهم مهتدون؛ بلكه گفتند ما پدرانمان را به عقائد و آئينى يافتيم و البته ما هم در پى آنها بر هدايت هستيم. هركسى، در هر اعتقادى پيوسته بايد مجال بحث و گفتگو را باز ببيند و دنبال حق باشد. و اگردحق را يافت بپذيرد. ولى عده اى هستند كه در اعتقاد خويش جمود و تعصب بى جا دارند؛ يعنى با آنكه حق برايشان هويدا شده و مشخص گرديده است كه راه و مرامشان يا ديدگاهى كه برگزيده اند، بر خطاست. باز بر عقيده خويش پافشارى كرده و سر تسليم در مقابل آن فرود نمىآورند.
اينان كسانى اند كه به فكر و انديشه ارجى نمى نهند. به برهان و استدلال محكم بى اعتنا و صرفاً بر ايمان سطحى و تقليدى خويش پا فشارى مىكنند. شهامت تجزيه و تحليل را ندارند. از شنيدن حق و پذيرفتن آن امتناع می ورزند گروه زيادى از دشمنان حضرت مهدى (علیه السلام) و انديشه مهدويت، كسانى اند كه صرفاً به خاطر تعصب بى جا مخالفت می ورزند. امام صادق (علیه السلام): «… اذا خرج القائم لم يبق مشرك بالله العظيم و لا كافر الا كره خروجه» « وقتى قائم قيام كند، مشركان و كافران، قيام او را ناخوشايند دانند.»
3- منفعت طلبی
دنيا خواهى، منفعت طلبى و شهوترانى، يكى ديگر از عواملى است كه عده زيادى را از مسير حق جدا كرده يا مانع ورود آنان به مسير حق شده است؛ كم نبوده اند افرادى كه به خاطر مطامع دنيوى، در مقابل حق وحق داران، به مخالفت و دشمنى برخاستهاند. خواه اين مطامع، ثروت، جاه و مقام باشد و خواه هوى و هوس و…. هميشه افرادى چون طلحه و زبير وجود دارند كه به دنبال جاه و مقام و منويات نفسانى خويش به مخالفت برخيزند.
امام حسين (علیه السلام) فرمود: «ان الناس عبيدالدنيا والدين لعق على السنتهم يحوطونه مادرّت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديّانون» « مردم بنده دنيايند، دين لقلقه زبانشان است. وقت امتحان، دينداران واقعى كماند.»
امام صادق (علیه السلام) ، مدعيان محبت اهل بيت (علیهم السلام) را چنين توصيف مىكند: «افترق الناس فينا على ثلاث فرق؛ فرقة احبونا انتظار قائمنا ليصيبوا من دنيانا، فقالوا و حفظوا كلامنا و قصروا عن فعلنا، فسيحشرهم الله الى النار و فرقة احبونا و سمعوا كلامنا و لم يقصروا عن فعلنا، ليستأكلوا الناس بنا فيملأ الله بطونهم نارا يسلط عليهم الجوع و العطش و فرقة احبونا و حفظوا قولنا و اطاعوا امرنا و لم يخالفوا فعلنا فاولئك منا و نحن منهم.» مردم نسبت به ما سه گروهند: دسته اى ما را به اين اميد دوست دارند كه از دنياى ما بهره مند شوند. سخنان ما را مىگويند و حفظ مىكنند اما از برنامههاى عملى ما كوتاهى مىكنند. خدا آنان را بدوزخ كشد. فرقه اى ما را دوست دارند. گفتارمان را مىشنوند، در عمل هم كوتاهى نمىكنند اما منظورشان تنها دنيا و شكم است. خدا شكمهاى آنها را پر از آتش خواهد كرد و گرسنگى و تشنگى را بر آنان مسلط سازد و گروه ديگر ما را دوست دارند. سخنانمان را به خاطر سپارند. فرمانمان را اطاعت كنند و در عمل با ما مخالفت ننمايند. آنها از ما هستند و ما از آنها.
هوس مداران نيز چنين اند؛ انسانى كه در منجلاب لذت جويى و بى بندوبارى غوطه ور است و خوشبختى خود را در ارضاى نامحدود غرايز مىجويد؛ كجا مىتواند به نداى وجدان و فرمان خرد كه بار تعهد و مسئوليت را بر دوش او مىگذارد، پاسخ دهد؟
انسانى كه در محيط پَست لذت جويى، تنها به شهوترانى و پركردن شكم مىانديشد ممكن نيست كه مشكلات فردى و اجتماعى ديگران برايش مفهومى داشته باشد. آنكه، تنها به فكر تأمين لذت جويىهاى پليد خويش است و دراين مسير گاه انسان هايى را نيز لگدمال مىكند كجا توان مبارزه با پايمال كنندگان حقوق انسانى را دارد. كجا ميتواند انسانيت را زنده سازد. بلكه با هر كسى كه بخواهد به فكر آزادى انسانيت باشد، در عمق جان دشمن است و عداوت می ورزد.
ديدگاه لذت گرايى، چون با ديدگاه سعادت بشر و بشريت سازگار نيست، با كسانى كه به دنبال تحقق چنين امرى هم هستند، به طور طبيعى مخالف است.
4- روحیه استکباری
«دشمن ترين اشخاص با اين عقيده و با شخص آن بزرگوار، ستمگران عالماند. از روز غيبت آن حضرت، بلكه از روز ولادت آن حضرت تا امروز آن كسانى كه وجودشان با ستم و زورگويى همراه بود، بر دشمنى با اين بزرگوار، با اين پديده الهى، با اين نور و با اين شمشير الهى مشغول شدند. امروز هم مستكبرين و ستمگران عالم، با اين فكر و اين عقيده، مخالف و دشمن اند و مىدانند كه اين عقيده و اين عشق ـ كه در دلهاى مسلمين، به خصوص در دلهاى شيعه است ـ براى هدفهاى ستمگرانه آنها مزاحم است»
بنابراين، دشمنان تفكر و اعتقاد به مهدويت ـ كه اين انديشه را به زيان خود مىدانند ـ همواره، تلاش كرده اند تا آن را از اذهان مردم بزدايند و يا مفاهيم اعتقاد به مهدويّت را تحريف كنند.
بدين صورت كه استكبار جهانى و صهيونيزم در تلاش هستند تا ملّتهاى تحت سيطره آنان به وضع تحميل شده، عادت كنند و آن را رنگى ثابت و ابدى و تغييرناپذير پندارند.
قدرت هاى استكبارى، خواهان غفلت و خواب آلوده بودن و نيز عدم تحرك ملتها هستند و چنين وضعى را بهشت خود مىدانند؛ اما انتظار فرج موجب مىشود كه انسان به وضع موجود قانع نباشد و بخواهد به وضعى بهتر و برتر دست پيدا كند.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی مهدویت